تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۱:۳۹۱۱
شهریور

با یه دوستی داشتم بحث میکردم.

می گفت اسلام کلا بر علیه زن است و زن باید مطبع شوهر باشه و مرد میتونه هر غلطی که خواست بکنه و زن حق نداره جیک بزنه.

من گفتم نه. مطمئنم که این طور نیست.حتی در بحث ناشزه بودن زن هم، که به مرد اجاره زدن داده میشه، نباید بیش از سه ضربه باشه، تازه اون سه ضربه هم باید آهسته باشه و نباید باعث باعث سرخی و کبودی بشه.

اما اون روی حرف خودش اصرار داشت و دانش من کم.فقط میدونستم حرف ش صحیح نیست.

همین باعث شد برم پیش دوست با مطالعه ای و از ایشون ماجرا را جویا بشم.


مطالب گفته شده   برگرفنه از  کتاب 4 جلدی  اجماعیات فقه شیعه نوشته آیت الله سید اسماعیل حسینی مرعشی است که جلد سوم آن مربوط به مباحث نکاح و ازدواج و آداب آن  می باشد.

البته کتاب عربی هست و دوست مون زحمت کشیدند که علاوه بر ترجمه توضیحات بیشتری نیز دادند.

mp3:

1. ترجمه دعایی که در اولین شب نزدیکی توصیه شده این است:

خدایا بر اساس کتاب تو با این خانم ازدواج کردم. و این خانوم رو به عنوان "امانت" از تو گرفتم....

مردی که این دعا رو میخونه و زن رو امانتی از جانب خدا بدونه، به خودش اجازه نمیده که با زن بدرفتاری کنه و  او رو آزار بده.

2.و حدیثی داریم از پیامبر که سه چیز هست که ظلم و جفا محسوب میشه....

سومی آن این که مرد برای جماع به سراغ زن رود بدون این که زن آماده باشد.

 و خب مردی که این کار رو انجام نده ظالم محسوب میشه و  اگر صدمه ای به اندام داخلی زن وارد بشه مشمول دیه است.

و مردی که به خدا ایمان داشته باشه، تن ش خواهد لرزید که بخواد این حق الناس را بر گردن بگیره.

در نتیجه مرد نمیتونه با استناد به حق تمکین هر غلطی که خواست بکنه.

 ---------------------

سنن الزفاف والدخول 


فإذا أراد الدخول بالزوجة صلّى رکعتین قبله ، ودعا ومجّد الله تعالى وحمده وصلّى على النبیّ وآله ، 
از آداب ارتباط نزدیک زوجین این هست که قبل ش دو رکعت نماز بخواند.که این نماز خیلی در آرامش روحی انسان موثره. و برای ارتباط نزدیک، مخصوصا اگر قرار باشه منجر به تولد فرزند بشه این آرامش نیازه.
و خدا را تمجید و سپاس بگه و درود بفرسته به پیامبر و آل شان .

ولیدعو بالمأثور : «اللهمّ ارزقنی إلفها وودّها ورضاها ، وأرضنی بها ، واجمع بیننا بأحسن اجتماع وأُنس وائتلاف ، فإنّک تحبّ الحلال وتکره الحرام» ، ولتفعل المرأة ما یفعل الرجل من الصلاة والدعاء .

و باید به نحوی که در حدیث اومده دعا کنه:
خدایا روزیم کن الفت و محبت و رضایت زن م را.و من رو مورد رضایت زنم بکن. ما دو تا رو با هم جمع کن (match کن) به بهترین شکلی که میشه دو نظر از نظر انس و الفت در کنار هم باشند.
خداوندا تو دوست داری حلال را و حرام را ناپسند میشماری.
زن هم باید این نماز و دعا را انجام بده.

ولیکن الدخول لیلا وکذلک العقد ، فعن الإمام الصادق(علیه السلام) : «زفّوا نساءکم لیلا ، وأطعموا ضحاً» ، ویضع یده على ناصیتها قبل الدخول ویدعو الله ، ویقول : «اللهمّ على کتابک تزوّجتها ، وفی أمانتک أخذتها ، وبکلماتک استحللت فرجها ، فإن قَضَیتَ فی رحمها شیئاً فاجعله مسلماً سویّاً ولا تجعله شرک شیطان»
و این که این نزدیکی در شب باشد.
و خب این دلایل مختلف داره. در قرآن هم آمده که شب را برای آرامش شما قرار دادیم.
و خب برای نزدیکی نیاز به آرامش داره و یه صدای کم (مثلا sms) میتونه تاثیر بد بزاره.
و شاید حتی توصیه به نماز شب هم همین باشه. که ذهن استرس و نگرانی نداره و ذهن با فراغ بال بیشتری معطوف به خدا میشه.
و از امام صادق ع نقل شده که (برای مراسم عروسی) ارتباط نزدیک تون با زن را در شب انجام بدید و غذا رو در روز (ناهار) بدید. 
ولی خب الان mp3ش میکنند و کل مراسم عروسی را شب برگزار میکنند.
و دعایی آمده برای اولین ارتباط نزدیک، که موهای جلوی سر (پیشانی) زن رو بگیره و بگه:
خدایا بر اساس کتاب تو با این خانم ازدواج کردم. و این خانوم رو به عنوان "امانت" از تو گرفتم.
و خب مردی که این دعا رو بکنه و این عقاید رو داشته باشه که خدایا من این زن رو به عنوان "امانت" گرفته م، نمیتونه با زنش بدرفتاری کنه و یا آزارش بده.
و بر اساس کلماتی که تو گفتی (خطبه عقد) فرج ش رو حلال میدانم.
خدایا اگه قضا و قدر تو این بود ه در رحم او چیزی قرار بدی، قرار بده مسلمان (سویا) یعنی همه چیزش مناسب و سالم باشه. و شیطان رو شریک نکن در این نطفه.
که این حدیث اشاره دارد به آن آیه که زمانی که شیطان رانده شد، آیه 64 سوره اسرا:
" وَاستَفزِزْ مَن ِ استطَعْتَ مِنهُمْ بصَوتِکَ وَ اَجلِبْ عَلَیهِم بخَیلِکَ وَ رَجلِکَ وَ شَارِکهُمْ فِی الأَمْوَال ِ وَالأَولاد ِ وَ عِدهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلا غُرُورًا "
خدا به شیطان اجازه میده که در این زمینه ها حق وسوسه و دخالت داشته باشه. البته سلطان و اجبار نداره. در آیه دیگه ای اومده که شیطان سلطان نداره بر انسان.
خدا به شیطان اجازه میده که در فرزند آدم (نطفه) شریک بشه و قسمتی از این اولاد بشه سهم شیطان.
در این حدیث میگیم که ای خدایی که به شیطان اجازه دادی در این قلمرو ها بتازونه و وسوسه کنه، به تو پناه میبرم.

، ویسمّی الله تعالى عند الجماع وأن یکون على طهر . ویستحبّ المکث واللبث وترک التعجیل عند الجماع ، بل ویستحبّ الملاعبة والمداعبة حتّى تتأهّب الزوجة وتحصل لها الرغبة والشهوة ، وفی الحدیث قال(صلى الله علیه وآله) : «إذا جامع أحدکم فلا یأتیهنّ کما یأتی الطیر ، لیمکث ولیلبث ولیتلبّث» ، وقال(صلى الله علیه وآله)«إذا أراد أحدکم أن یأتی أهله فلا یعجّلها ، فلیکن بینهما مداعبة ، فإنّه أطیب للأمر» ، وقال(صلى الله علیه وآله) : «ثلاثة من الجفا : . . . ومواقعة الرجل أهله قبل المداعبة»

و اسم خدا رو بیاره قبل از جماع و بسم الله بگه. و قبل جماع، طاهر باشه.
آیت الله سیستانی در فتاوا شون فرمودند که کراهت شدید داره که شخص محتلم باشه، از خواب بیدار شده باشه و جنب باشه و بخواد با همسرش نزدیکی کنه. (اشاره به طاهر بودن)
مستحب هست که خیلی آروم و اسلومشن و تعجیل نکنه موقع جماع.این که در عرض 30 ثانیه وارد عمل بشه...
و مستحب هست که با زن بازی کنه تا زن آماده بشه و رغبت و شهوت در او ایجاد بشه.
و از پیامبر نقل شده که وقتی یکی از شما قراره با خانومش جماع کند، مثل پرنده این کار رو انجام نده. مکث کنید.
مثل خروس که به مرغ نزدیک میشه و میپره روش و تمام. کلا 30 ثانیه.
همچنین پیامبر فرمود:
هر کدام از شما که اراده کردید به نزدیکی عجله نکنید و او را هم به عجله وادار نکنید. و او رو آماده و برافروخته کنید که این امر بهتره برای هدف شما.
این طور گفته میشه که برای نزدیکی به منظور فرزندآوری، وقتی زن و شوهر هر دو بر انگیخته باشند، بچه سالم تر، قوی تر و باهوش تری به وجود خواهد اومد.
و وقتی یکی یا هر دو بی حال باشند، بچه معمولی تر خواهد شد.
و حدیثی داریم از پیامبر (که در اینجا خیلی مختصر اشاره کرده) :
سه چیز هست که ظلم و جفا محسوب میشه....
سومی آن این که مرد به سراغ زن رود بدون این که زن آماده باشد.
و پیامبر این رو ظلم دونسته و احتمالا دیه نیز دارد.

قیل : ولیولم یوماً أو یومین تأسیّاً بالنبىّ(صلى الله علیه وآله) ، فقد أولم على جملة من نسائه ، فعن أبی الحسن الرضا فی حدیث عن النبیّ(صلى الله علیه وآله)«أنّه قال : إنّ من سنن المرسلین الإطعام عند التزویج» ،
و گفته میشه که وقتی ازدواج میکنند ولیمه بدند، یک روز یا دو روز، همان طور که پیامبر برای ازدواج حضرت علی ع و حضرت زهرا س ولیمه دادند.
و پیامبر برای همه زن هایی که داشتند ولیمه دادند.
و میدانید که زن های پیامبر بعضا یا پیر بودند یا بارها ازدواج کرده بودند یا شوهرهاشون فوت کرده بوده، یا جدا شده بودند، در هر حال پیامبر برای تک تک شون یک یا دو روز ولیمه داده.
امام رضا از پیامبر نقل کردند که از سنت های پیامبر غذا دادن موقع ازدواج است.

وعن أبی عبد الله(علیه السلام) قال : «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) :
الولیمة أوّل یوم حقّ ، والثانی معروف ، وما زاد ریاء وسمعة» ، وعن أبی الحسن موسى(علیه السلام) قال : «قال رسول الله(صلى الله علیه وآله) : لا ولیمة إلاّ فی خمس : فی عرس ، أو خرس ، أو عذار ، أو وکار ، أو رکاز ، فالعرس التزویج ، والخرس النفاس بالولد ، والعذار الختان ، والوکار الرجل یشتری الدار ، والرکاز الرجل یقدم من مکّة» 

و از امام صادق نقل شده که روز اول حتما باید ولیمه بدی و راه نداره، روز دوم کار خوبی ه اگه انجام بدی. اگر بیش از دو روز ولیمه بدی ریا محسوب میشه.
اشاره به سنت پیامبر داره که چون پیامبر دو روز ولیمه دادند، و بیش از اون ریا محسوب میشه.
و از امام کاظم ع نقل شده است که پیامبر فرمودند که غذا دادن در 5 چیز است:
در عروسی، وقتی بچه ای به دنیا اومد، ختنه کردن پسر، حج رفتن و خونه خریدن.

ولا یجوز تزویج الصغیرة غیر المدرکة من غیر إذن ولیّها ، وإن فعل کان فضولیّاً توقّف على إذن الولىّ ، ویکره مع إجازة الولىّ أیضاً ،
که آیت الله سیستانی در این باره فتوا دادن که دخول با دختری که کمتر از 9 سال سن دارد حرامه. میشه بهش ازدواج کرد، اما دخول باهاش حرامه.


دینگ

بشری

تمشک اوجی
۰۵:۵۱۰۹
شهریور

دیروز عصر رفتم پیش آسمان.
چند روزی که هی اس میداد که بدبهت شدیم و فلان.
اینها 4 تا روز اخیر رو رفتند شمال.
توی همین فاصله همسر پدرش، اومده کارهایی رو برای جدایی انجام داده.
و خب یه خونه 300 میلیونی بعد از تولد بچه شون به اسم ش کرده و اینا
الان اینا دهن شون آسفالت ه و پدرش قاطیه و اینا.
از یه طرف رفته بودند خواستگاری یه خانومی که شبیه مادرشون بود. خانومه وقتی ماجرا رو متوجه میشه میگه عمرا حاضر نیست یا کسی که طلاق گرفته ازدواج کنه و فقط با کسی ازدواج خواهد کرد که همسرش مرده و اینا
و خب اونها از این بابت هم تحت فشارند

یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 14:29
تمشک اوجی
۰۵:۴۴۰۶
شهریور

همیشه به این فکر میکردم اگه جایی مثلا در سن 40 50 سالگی حق انتخاب داشته باشم بین این که من زودتر بمیرم یا همسرم، مطمئنا و بدون درنگ میگفتم من باید زودتر بمیرم.
بعد فوت همسر شرایط خیلی بده.
باز آقایون میتونند ازدواج کنند که خانوم ها تقریبا همون هم ازشون سلب میشه.
نمیدونم کلا به نظرم زن باید زودتر بمیره.

سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 22:35
تمشک اوجی
۰۵:۴۷۰۵
شهریور

بزرگواری بهم درباره غیبت گفته بود. این که بدگویی کردن و غیبت همش ناپسند و همه اعمال رو نابود میکنه.
چند مورد رو جایز کردند، که میشه عیب طرف رو گفت و در واقع چیزی رو که خدا پوشانده عیان کرد.
یکیش این که جلوی روی خود طرف و در جایی که فکر میکنی امید به تغییرش هست.
و دقیقا شرایط ش یهویی جور شد.

چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 0:17
تمشک اوجی
۰۵:۴۵۰۵
شهریور

پس از طی کلی فکر و اتفاق به این نتیجه رسیدم دلیل بد شدن حال روحی م در شمال خوردن گوشت ه.
مخصوصا که مادر و پدر به خاطر ضعف جسمانی شون زیاد گوشت مصرف میکنند.
و خب من کلا زیاد گوشت مصرف نیمکنم و این تغییر تفاوت غذایی باعث بی رغبتی م میشه. البته اتفاقات و جریانات بی تاثیر نیست.

خلاصه این که نمیشه آدم هم هر چی گذاشتند جلوش بخوره و دوست داشته باشه و بخواد به جاهای خوب هم برسه.

یه تکنیک هم هست جلوی مامان اینا که هی میند بخور و اینا، میشه با لقمه غذا بازی کرد و کم کم گذاشت توی دهن یا هی ماست و آب خورد :)

چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 0:08
تمشک اوجی
۰۵:۴۰۰۴
شهریور

فکر کنم 2 3 هفته پیش وقتی با زرین و مامانش داشتیم ساعت 8 صبح توی کوچه های قیطریه پرسه میزدیم و به جای این که مثل همیشه با ماشین بریم، بدون این که مسیر پیادهش رو رو بلد باشیم میخواستیم از کوچه پس کوچه ها بریم کلاس .
بعد پرنده اونجا پر نمیزد.
زرین هم خدای اینه که تا یه چیزی جور نشد میگه خب ولش قسمت نیست و خداحافظ.
میگم خب بزار پیدا میکنیم.
من فقط بر حسب جهت یابی گفتم باید بریم به سمت شمال. چپ و راست نباید بریم. بعد زرین و مامی ش حس گیج شدگی محض داشتند ول یمن داشتم حال میکردم :))
بعد اینها هی می گفتند چرا اینجا هیچ موجود زنده ای نیست و اینا. همون موقع یه مردی از یه کوچه دیگه داشت رد میشد.
من بلند گفت آقا و برگشت و ازش مسیر رو پرسیدیم.
یه خرده ظاهرش عجیب و مشکوک میزد. سبزه رو و قد خمیده ولی نهایت 50 سالش بود.
بعدش دیگه مامان زرین باهاش حرفید.
جالب این که موقع صحبت بیش از حل متداول به آدم نزدیک میشد. حالا من به خاطر مسائل مذهبی فکر کردم من حساس م دیدم زرین هم همین طور عجیب داره به آقاهه نگاه میکنه.
مخصوصا که دوش به دوش مامان زرین راه میرفت و حتی دو سه بار کیف مامان زرین رو از پشت گرفت!!!!
آخرش تا یه جایی مسیر رو بهمون گفت.و در واقع همراهی مون کرد. ظاهرا اون مسیری که داشتیم می رفتیم ته ش بن بست میشد یا همچین چیزی.
لحظه آخر که داشتیم ازش تشکر میکردیم به مامان زرین گفت ایشون دخترتونه؟
منظورش من بود (زرین و مامانش مانتویی هستند)
من درست متوجه نشدم چی گفت. مامان زرین گفت بله.
آقاهه گفت ان شا الله عروس بشه. (من بازم درست متوجه نشدم. حد مشنگی رو داشته باشید. ولی حدس زدم یه همچین چیزی رو گفت).
داشتم فکر میکردم چرا همچین چیزی رو گفت.
دیدم دستش رو آورده جلو که دست بده.
خندم گرفت.
طبق عادت همیشگی که در این وضعیت قرار میگیرند با دست ادای احترام خواستم بکنم.
اما دیدم ناخودآگاه از خیلی قبل تر رو گرفتم و هر دو دستم زیر چادر هست.
بدون این که به خودم زحمت بدم، همین طور که از زیر چادر رو گرفته بودم، با دست دیگه م به حالت کابویی عرض احترام کردم.
اونم نگاه کرد و مکث و بعدش هم رفت.
امروز یادم افتاد که میخواستم این رو در اولین فرصت بنویسم اما هر بار نشد.
یادمه اون روز چقدر خندیدم سر این قضیه.
زرین که بی حاله اما هی بلند می گفتم حرکت اون آقاهه عجیب بوداااا چرا این طور گفت و بعد دست ش رو برای دست دادن با من چادری آورد جلو.
جدی عجیب نبود؟

سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 19:09
تمشک اوجی
۰۵:۲۹۰۴
شهریور

4شنبه شب عروسی دختر بزرگه دایی کوچیک ه دعوتیم (ترکیب بزرگ و کوچیک رو دارید؟ :) )

دکی دو شب پیش تل زده میگه تو کی میخوای عروس بشی؟
میگم عزیزم نون که نیست، من بپرم برم سر کوچه دو تا بگیرم و بیام. شوهره.دست من نیست که.
غش غش میخنده.
بعد میگه ببین تو برو عروسی من خرج آرایشگاه ت رو میدم!!!
میگم چی؟ یعنی من عروس بشم تو میخوای خرج عروسی رو بدی؟؟؟ (سطح گیحی رو داشته باشید)
میگه نـــــــــــــــــــه. پس داماد چه غلطی میخواد بکنه؟ میگم تو عروسی 4 شنبه رو برو خرج آرایشگاه رو من میدم.
بهش گفتم نمیخواد پول آرایشگاه را بدی. تو 150 بده. 150 هم از مامی و نیما میگیرم. 60 تومن هم خودم میزارم روش میرم یه گوشی میگیرم.
میگه نـــــه بـــــابـــــــــــا :)

خلاصه این طور

سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 18:57
تمشک اوجی
۰۵:۲۸۰۴
شهریور

.

خب من شمالم.
چشم هام رو 5 شنبه عمل کردم.
یه عالمه حرف و اتفاقات در قبل و بعدش رخ داد.
هی یادم میاد اما وقتی میخوام بنویسم یادم میره و ذهنم خالی میشه.

سه‌شنبه 4 شهریور 1393 ساعت 18:40
تمشک اوجی