عروسی دختر بزرگه دایی کوچیک ه
سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۲۹ ق.ظ
4شنبه شب عروسی دختر بزرگه دایی کوچیک ه دعوتیم (ترکیب بزرگ و کوچیک رو دارید؟ :) )
دکی دو شب پیش تل زده میگه تو کی میخوای عروس بشی؟
میگم عزیزم نون که نیست، من بپرم برم سر کوچه دو تا بگیرم و بیام. شوهره.دست من نیست که.
غش غش میخنده.
بعد میگه ببین تو برو عروسی من خرج آرایشگاه ت رو میدم!!!
میگم چی؟ یعنی من عروس بشم تو میخوای خرج عروسی رو بدی؟؟؟ (سطح گیحی رو داشته باشید)
میگه نـــــــــــــــــــه. پس داماد چه غلطی میخواد بکنه؟ میگم تو عروسی 4 شنبه رو برو خرج آرایشگاه رو من میدم.
بهش گفتم نمیخواد پول آرایشگاه را بدی. تو 150 بده. 150 هم از مامی و نیما میگیرم. 60 تومن هم خودم میزارم روش میرم یه گوشی میگیرم.
میگه نـــــه بـــــابـــــــــــا :)
خلاصه این طور
سهشنبه 4 شهریور 1393 ساعت 18:57
۹۳/۰۶/۰۴