تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۱۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۰:۲۷۱۷
اسفند
الان یکی برام یه جوک مازندرانی تعریف کرد:
یه خانم مازندرانی رفت اورست رو فتح کرد.
ازش پرسیدن انگیزه ت چی بود؟
گفت ننه بیمه اوجی بچینم.
ترجمه: اومدم اوجی بچینم.

اوجی: پونه، که دو نوع جنگلی و کوهی دارد.
پ.ن:
من خودم اوجی جنگلی را ترجیح میدم.خیلی معطره و خوش رنگ ه.
تمشک اوجی
۱۵:۳۹۱۶
اسفند
توی پلاس یکی نوشته بود که سری جدید مستند جهان شهری ها داره صداگذاری میشه.
منم زیر نوشتم اگه احیانا با عوامل ش آشنا هستید بگید الکی کش ش ندند و  لزومی به تصویر برداری پیاده روی و طبیعت گردی نیست.تاثیر گذاری  فیلم را کم میکنه.گاهی به این فکر میکنم اگه این مطالب و مفاهیم را بدهیم به مستندساز های شبکه بی... ، اگر مغرض نباشند، خیلی بهتر و تاثیرگذار تر از ما میسازند.
بعد چند ساعت، یکی اومده خطاب به من کامنت گذاشته که ; نویسنده پست در واقع مهره اصلی این مستند هست. :|
خب  الان زمین دهن باز کنه من برم توش  خوبه؟
بدبختی اینه پلاس م هم باز نمیشه برم کامنت م را ادیت کنم :(
پ.ن:
مستند جهان شهری ها درباره مسلمانان و تازه مسلمان هایی است که در اروپا زندگی میکنند.
اوصیکم به دانلود

تمشک اوجی
۱۴:۵۵۱۶
اسفند



تمشک اوجی





تمشک اوجی





تمشک اوجی در آتش

تمشک اوجی
۰۴:۴۷۱۶
اسفند

نگویید سنیها برادرانمان هستند بلکه آنها نفس و جان ما هستند.

ولا أزال أقول لا تقولوا اخواننا السنة، بل قولوا (أنفسنا أهل السنة). 

فرموده حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی 


آیت الله العظمی سید علی سیستانی


 

تمشک اوجی
۱۴:۳۹۱۵
اسفند
یکی از دوستان خیلی خوش ذوق این دو عکس را برام فرستاد.
نیاز هست که بگم خیلی ذوق زده شدم یا معلومه ؟ :)

تمشک اوجی هدر


تمشک اوجی هدر
تمشک اوجی
۱۲:۲۲۱۵
اسفند

گفت : برام دعا کن.التماس دعا

گفتم : محتاجیم به دعا

گفت : نمیشه شما به حرف من گوش کنید و بگید چشم D:

تمشک اوجی
۱۱:۵۶۱۵
اسفند

امان از مدعیان دروغگو

مخصوصا اگه از نزدیکانت باشند و مجبور باشی باهاشون چشم تو چشم بشی :|

تمشک اوجی
۱۱:۴۱۱۵
اسفند

بهم گفتند : 

خب شما مذهبی روشن فکرید.

یعنی از این بچه خر مذهبیا زیاد خوشتون نمیاد، چون بدی هاشونو دیدید.

خیلی هم می ترسید کسی شما رو با اونا یکی بگیره.

 :)

تمشک اوجی
۱۱:۰۰۱۵
اسفند
سی سانت مونده بود در مترو بسته بشه.
چند مرد دویدند و مانع بسته شدن در شدند و سوار شدند.
در همین حین یه روحانی هم اومد.
در فاصله نزدیک به درِ حال بسته شدن قرار گرفت اما سوار نشد.
مطمئنم اگه ملبس به لباس پیامبر نبود، پاشو میذاشت لای در و مانع بسته شدن در میشد و سوار میشد.
دلم سوخت یه طورایی.
چقدر یه لباس میتونه یه مسئولیت اجتماعی بیاره و چه مسئولیت سنگینی ه.
یه دوستی می گفت یه روحانی وقتی ملبس است باید همه جا پاسخگو باشد.
هر کسی درباره هر موضوعی در هر جایی ممکنه ازش سوال بپرسه.
باید همیشه آماده باشه.
خیلی تعهدآوره.
همه اینها یه طرف، این که باید جواب بد دینداری و سو استفاده یه عده از دین را بدی یه طرف.
این آخری واقعا زوره.
به شخصه یکی زیاد بهم کلید کنه قاطی میکنم.
:)
پ.ن:
"برو عمله خوب خدا باش" هم یه جمله از یه فیلم درباره روحانیت که به طلبه ای که میخواد ملبس بشه اینو می گند.
اسم فیلم یادم نمیاد
تمشک اوجی
۰۲:۵۰۱۵
اسفند

الان چنده وقتی میرم یونی، بعد از نماز یا موقع خروج از یونی میرم مقبره شهدای گم نام.

فاتحه میخونم و با مفاتیح م زیارت عاشورا.

امروز مفاتیح هم همراه م نبود. گفتم بزار یه مجلس زیارت عاشورا زیر همین طاق بگیرم.

از روی گوشی م فایل زیارت عاشورای استاد فرهمند را play کردم و گذاشتم روی اسپیکر.

من داشتم زمزمه میکردم. همون چند خط اول ش بود که یه دختری نزدیک مقبره شد.مردد بودم که قطع کنم یا نکنم.

دیدم دختره با یه آه بلند همون تیکه ای که استاد داشتند میخوندند را با صدای بلند گفت.

خوشحال شدم که یه پایه پیدا شد. تا تمام بشه چند نفر دیگه هم اومدند و دو نفر که موندند تا زیارت عاشورا  به نصفه برسه و بعد رفتند.

اون دختره تا آخرش موند.تموم که شد بهش گفتم: قبول باشه.

لبخند زدیم و هر کدوم به سمتی رفتیم.

از این که سر مزار شهدای گمنام یه شبه مجلس زیارت عاشورا گرفتم خیلی ذوق زده شدم.

حس خوبی بود.


مقبره شهدای گم نام

تمشک اوجی