تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۱۱:۳۵۲۸
بهمن

🌹ﻧﻤﺎﺯ ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ

🌼 ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ 

ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ 

ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﺒﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﭼﻪ ﻣﻘﺎﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. 

ﺍﮔﺮ ﺍﺫﺍﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﻮﺩ ، ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺑﻰ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﻮﺩﻯ ، ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻰ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﻯ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺗﺮﺍ ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻓﺤﺸﺎ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﺎﺀﺛﻴﺮ ﻭ ﻗﺒﻮﻟﻰ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ. 


🌱برگرفته از کتاب 

یکصد و چهارده نکته در باره نماز

حاج آقا قراءتی

تمشک اوجی
۱۱:۱۸۲۸
بهمن

زنى در نکاح فرزندش !


بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 


در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد. و ناله سر مى داد که :

- خدایا! بین من و مادرم حکم کن .

عمر از او پرسید:

- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکایت مى کنى ؟

جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده . اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص مى دهم ، مراطرد کرده و مى گوید: تو فرزند من نیستى ! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم .

عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت اظهارش چیست ، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.

جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است . عمر به زن گفت :

- شما در جواب چه مى گویید؟

زن پاسخ داد: خدا را شاهد مى گیرم و به پیغمبر سوگند یاد مى کنم که این پسر را نمى شناسم . او با چنین ادعاى مى خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام .

در چنین حالتى چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسید: آیا شاهد دارى ؟

زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.

آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ مى گوید و نیز گواهى دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است .

عمر دستور داد که پسر را زندانى کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى مجازات گردد.

ماءموران در حالى که پسر را به سوى زندان مى بردند، با حضرت على علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:

- یا على ! به دادم برس . زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد. حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم . براى چه او را آوردید؟

گفتند: على علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور على بن ابى طالب علیه السلام مخالفت نکنید.

در این وقت حضرت على علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعاى خود را بیان کن .

جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.

على علیه السلام رو به عمر کرد و گفت :

- آیا مایلى من درباره این دو نفر قضاوت کنم ؟

عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:

- على بن ابى طالب علیه السلام از همه شما داناتر است .

حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟

گفت : بلى ! چهل شاهد دارم که همگى حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعهپیش گواهى دادند.

على علیه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حکم مى کنم . همان حکمى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من آموخته است .

سپس به زن فرمود: آیا در کارهاى خود سرپرست و صاحب اختیار دارى ؟

زن پاسخ داد: بلى !

این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آن گاه حضرت به برادران زن فرمود:

- آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار مى دهید؟

گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.

حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم که در این وقت در مجلس حاضرند. این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را مى پردازم . (البته عقد صورت ظاهرى داشت ).

سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن .

قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت . فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسى در تو باشد، یعنى غسل کرده برگردى .

پسر از جاى خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت :

- برخیز! برویم .

در این هنگام زن فریاد زد: ((النار! النار!)) (آتش ! آتش !)

اى پسر عموى پیغمبر آیا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!

به خدا قسم ! این جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده اى بود این پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:

- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملى را انجام دادم ولى اکنون اعتراف مى کنم که او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبریز است .

مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.

عمر گفت : ((واعمراه ، لو لا على لهلک عمر))

- ((اگر على نبود من هلاک شده بودم)).


📔بحار الانوار ج0⃣4⃣ص6⃣0⃣3⃣

تمشک اوجی
۱۷:۰۴۲۷
بهمن

Lبخون عشق کنید...

چند آیه زیبا : 


گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟

گفت: «انَّ مع العسر یسرا»

"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)

*

گفتم: واقعا؟!

گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»

حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)

*

گفتم: خب خسته شدم دیگه...

گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»

از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)

*

گفتم: انگار منو فراموش کردی!

گفت:«اذکرونی اذکرکم»

منو یاد کن تا یادت باشم.

*

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!

گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»

تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)

«انّی اعلم ما لاتعلمون»

من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)

*

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»

حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.

(یونس/ 109)

*

ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

گفت: «الیس الله بکاف عبده»

من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

*

سلام . نگو که دستم بنده   بیخیالی نکن بفرس برای همه دوستان

تمشک اوجی
۱۶:۵۸۲۷
بهمن

وقت نوشیدن چای روضه بگو سلام بر حسین


حضرت آقای سید مهدی موسوی می فرمودند:

منزل پدر همسرم حضرت آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی ( فیلسوف شرق) بودم. ایشان هنگام خوردن چای فرمودند: سلام بر حسین!


از ایشان پرسیدم:


فرموده اند وقت آب خوردن، بر لب تشنه ی اباعبدالله سلام کنید، ولی درباره چای چیزی نشنیده بودیم!


فرمودند:


شهید ثالث، آقا امام حسین علیه السلام را در عالم مکاشفه یا رویای صادقه دیدند، و آقا فرمودند:


از وقتی که چای به مجالس ما آمده، دیگر کسی آب نمی نوشد، یا کم می نوشند؛ پس کم تر به ما سلام می کنند... حتی هنگام خوردن چای هم بر ما سلام کنید...


سماوری که به بزم حسیــن می جوشـد


بخار رحمت آن جُــــرم خلق مــی پــوشد


حدیث باده و تسنیم و سلسبیل کم گوی


بگو حکایت مـستی که چای می نوشــد


(شاعر: حضرت آیت الله سید احمد نجفی)

تمشک اوجی
۱۸:۱۵۲۵
بهمن

🌺یک مناظره خواندنی🌺



✅مأمون پس از آنکه دخترش ام الفضل را به امام جواد علیه السلام تزویج کرد، در یکی از روزها مجلس بزرگی تشکیل یافته بود، خود مأمون و حضرت جواد علیه السلام و یحیی بن اکثم و عده بسیاری از اهل تسنن در آنجا حضور داشتند، یحیی بن اکثم مسأله حساسی را پیش آورد و به امام جواد علیه السلام گفت:


یابن رسول الله! روایت شده است که جبرئیل امین بر پیامبر خدا نازل شده و گفت:


یا محمد! پروردگارت سلام می رساند و می گوید:

من از ابوبکر راضی هستم از ابوبکر سؤال کن ببین آیا او هم از من راضی هست یا نه؟

آیا نظر شما درباره این روایت مشهور چیست و چه می گویید؟



🌿امام جواد علیه السلام فرمود:

من فضیلت ابوبکر را انکار نمی کنم ولی کسی که این خبر را نقل می کند باید خبر دیگری را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع بیان نمود در نظر داشته باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

کسانی که بر من دروغ می بندند زیاد شده اند و بعد از من نیز زیاد خواهند شد و هر کس عمدا بر من دروغ بندد جایگاه او در آتش خواهد بود. بنابراین هرگاه حدیثی از من نقل شد آن را با کتاب خدا (قرآن) و سنت (دستورات) من مقایسه کنید، هر کدام که موافق کتاب خدا و سنت من بود قبولش کنید.

هر کدام مخالف کتاب خدا و سنت من بود ردش نمایید.



🌹سپس امام جواد علیه السلام فرمود:

این روایت (درباره ابوبکر) موافق کتاب خدا نیست. زیرا خداوند می فرماید:

ما انسان را آفریدیم و از رازهای درون او آگاهیم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.

آیا خداوند نمی دانست ابوبکر از او راضی است یا راضی نیست تا آن را به وسیله جبرئیل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بپرسد؟ این عقلا محال است.


باز یحیی بن اکثم گفت:

روایت کرده اند که ابوبکر و عمر در زمین، همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است. آیا این سخن درست است؟



💧امام جواد علیه السلام فرمود: این خبر نیز محل تأمل است، باید درباره آن دقت نمود، زیر جبرئیل و میکائیل دو ملک مقرب درگاه خداوند هستند، که هرگز گناه نکرده اند و لحظه ای از طاعت پروردگار خارج نشده اند، و حال آنکه ابوبکر و عمر مشرک بودند اگر چه پس از ظهور اسلام مسلمان شدند اما بیشتر عمرشان را در شرک و بت پرستی سپری کرده اند، بنابراین محال است خداوند ابوبکر و عمر را به جبرئیل و میکائیل تشبیه کند! و آنها را با دو ملک مقرب برابر و همسان بداند.


🌴یحیی گفت:

روایت شده است که ابوبکر و عمر، سروران پیران بهشتند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا این روایت درست است؟


🌺امام جواد علیه السلام فرمود:

این روایت نیز محال است درست باشد. زیرا بهشتیان همگی جوانند و در میان آنها پیری وجود ندارد (تا ابوبکر و عمر سرور آنان باشد) این خبر را بنی امیه، در مقابل روایتی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره حسن و حسین فرمود: (حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند) جعل کرده اند.


🌴یحیی بن اکثم گفت:

روایت شده است که عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.



🌺امام علیه السلام فرمود:

این خبر نیز از محالات است. زیرا در بهشت فرشتگان مقرب خدا، حضرت آدم و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و همه انبیا و فرستادگان حضور دارند، بهشت با نور آنان روشن نمی شود تا با نور عمر روشن گردد. (بهشت تاریک نیست تا نیازی به چراغ داشته باشد، همیشه روشن است.)


🌴یحیی گفت:

روایت شده است سکینه از زبان عمر سخن می گوید.


🌺حضرت فرمود:

من منکر فضل ابوبکر نیستم با اینکه ابوبکر بهتر از عمر بود بالای منبر می گفت:

من شیطانی دارم که گه گاهی بر من مسلط می شود و هر وقت دیدید از راه راست منحرف شدم مرا به راه راست بیاورید.


🌴یحیی گفت:

روایت شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:

اگر من پیامبر نمی شدم حتما عمر پیامبر می شد.


🌺امام علیه السلام فرمود:

قرآن کریم از این حدیث، راست تر است، خداوند در قرآن می فرماید: به یاد آور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و نوح...

از این آیه به روشنی معلوم می شود که خداوند از پیغمبران پیمان گرفته است، چگونه ممکن است پیمان خود را تغییر دهد؟ (به جای محمد صلی الله علیه و آله عمر را پیغمبر کند) افزون بر این هیچکدام از پیامبران به قدر یک چشم بر هم زدن به خدا شریک قایل نشده اند. چگونه خداوند کسی را به رسالت مبعوث می کند که بیشترین عمر خود را در شرک و کفر سپری کرده است؟ و نیز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

من پیامبر بودم در حالی که آدم میان روح و جسم بود. (آفریده نشده بود.)


🌴یحیی بن اکثم گفت:

روایت شده است که پیغمبر فرمود:

هیچوقت وحی از من قطع نشد مگر اینکه خیال کردم که بر خاندان خطاب (پدر عمر) نازل گشته است. (مقام رسالت از من به آنها منتقل شده است.)


🌺امام جواد علیه السلام فرمود:

این هم محال است، زیرا ممکن نیست پیغمبر در رسالت خود شک کند. خداوند می فرماید:

خداوند از فرشتگان و انسانها پیغمبرانی انتخاب می کند. لذا چگونه ممکن است نبوت از کسی که خدا او را برگزیده، به کسی که به خدا مشرک بوده، منتقل شود (تا پیغمبر در نبوت خود شک و تردید داشته باشد.)


🌴یحیی گفت:

پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است:

اگر عذاب نازل می شد، کسی جز عمر از آن نجات نمی یافت.



🌺امام جواد علیه السلام فرمود:

این هم محال است، زیرا پیغمبر اسلام می فرماید:

خداوند آنان را (ملتی را) عذاب نمی کند مادامی که تو در میان آنها هستی و نیز مادامی که استغفار می کنند خدا عذابشان نمی کند.

در اینجا یحیی بن اکثم کاملا در برابر امام درمانده و ناتوان شد و همه بزرگان اهل سنت آشکارا دیدند که چگونه امام جواد علیه السلام با همه خرد سالی  به پرسشهای قاضی بزرگ شهر بغداد جواب داد و شگفت تر اینکه قاضی از پاسخ به سؤالات امام فرو ماند.

📚منبع:بحارالانوار مرحوم مجلسی

تمشک اوجی
۱۹:۴۱۲۳
بهمن

امروز 22 ربیع الثانی ، سالروز وفات/شهادت امامزاده موسی مبرقع ، فرزند امام جواد و برادر امام هادی علیهم السلام.

حضرت امام جواد(ع) هشت فرزند داشت که چهار تن از آن‌ها پسر و چهار تن دیگر دختر بوده‌اند؛ دومین فرزند ایشان بعد از حضرت امام علی النقی(ع)، ابو احمد «موسی» نام دارد.


 ابو احمد از مادر پاکی که ام ولده بوده در سال 214 هجری قمری متولد شد، نام این بانوی گرامی سمانه مغربیه بود که مادر امام دهم نیز می‌باشد. ایشان در زمان شهادت پدر بزرگوارش حدود پنج سال داشت.


 تا زمانی که در مدینه بود سرپرستی اولاد حضرت جواد(ع) را بر عهده داشت و اموال آن بزرگوار را سرپرستی می‌نمود و موقوفات و صدقات پدرش را به اهلش می‌رسانید.


  در سال 244 هجری، متوکل عباسی خلیفه وقت، به علّت وحشت از موقعیت ایشان او را از مدینه به بغداد احضار کرد و او را در سامراء قرار داد تا مثل برادر بزرگوارش تحت نظر باشد؛ ایشان تا مرگ متوکل سال 247 تحت نظارت بود و ظاهرا از سال 247 تا ورودش به قم در سال 256 هجری، در کوفه میزیسته است.


 موسی مبرقع جد سادات رضویه است و سلسه اولاد وی تاکنون باقی است و بسیاری از سادات، به وی منتهی می­شوند. او اول نفر از سادات رضوی است که از کوفه به قم وارد شد.


  سال ورود ایشان به قم را 256 هجری ذکر نموده‌اند. در ابتداء ایشان دائماً روی صورت خود بُرْقِع (روپوش) می‌انداختند تا چهره ایشان شناخته نشود و به همین جهت بزرگان عرب قم در ابتدا ایشان را نشناختند و به او نامه نوشتند که باید از قم برود.


  برخی نیز نوشته‌اند که چون موسی شمایل بسیار زیبایی داشت، برای اینکه مردم در کوچه به وی نگاه نکنند، برقعی روی صورت می‌انداخت، از این رو به موسی مبرقع معروف شد.


  او به کاشان رفت و مورد تکریم بزرگان آن شهر واقع شدو برای او مقررّی سالانه یک هزار مثقال طلا معین کردند، لیکن پس از آن رؤسای عرب اهل قم پشیمان شدند. نزد او رفته از او عذر خواهی کردند و او را مجدداً با احترام به قم آوردند.


 روزگار او در قم بسیار خوب شد، مزارعی خرید و کشاورزی ‌کرد. خواهران وی (دختران امام جواد علیه السلام) نیز به نزد او آمدند و همگی در قم وفات یافتند.


  در اینکه آیا موسی مبرقع به مرگ طبیعی از دار دنیا رفته یا به شهادت رسیده است، اختلاف است. بعضی از تواریخ اشاره‌ای به شهادت وی نکرده‌اند بلکه تاریخ وفات وی را بصورت دقیق ثبت کرده‌اند.


  در بعضی تواریخ نقل شده که ایشان در قم مزارعی ایجاد کرد و در کنار خواهرانش در قم می‌زیست، تا اینکه به دست عامل عباسیان در منزل خودش کشته شد. طبق این خبر، موسی(ع) شهید شده اند. در هر حال ایشان به هنگام وفات 82 سال از عمرشان می‌گذشت.


  پس از فوت وی، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر وی نماز خواند و در خانه‌ای که به خانۀ محمد بن الحسن بن ابی خالد الأشعری معروف بود دفن گردید. محل دفن ایشان هم اکنون در قم است مشخص است و محل عبادت مؤمنین است. (چهل اختران)

👈بعد ها خیلی از نوادگان امام جواد به قم اومدند ، و چهل نفر از اون ها در کنار موسی مبرقع(ع) دفن شدند. که وجه تسمیه چهل اختران هست..


👈شاید خیلی ها ندونند، ولی سه دختر امام جواد علیه السلام هم کنار قبر عمه خودشون حضرت معصومه سلام الله علیها دفن شدند.

و شایسته است یکی از سلام های زیارت حرم این باشه: السلام علیکن یا بنات رسول الله..

تمشک اوجی
۱۹:۳۲۲۳
بهمن

🌺وقایع روز ۲۲ ربیع الثانی🌺

🌴امروز: ۲۳ بهمن ۱۳۹۳🌴



🌹وفات موسی مبرقع🌹 


✅جناب موسی مبرقع علیه السلام پسر حضرت جواد علیه السلام در سال 296 هجری‌ در شهر قم 

⬅بحار الانوار: ج 50، ص 162 161. 

⬅تاریخ سامراء: ج 3، ص 302)

وفات یافت.


👌 به نقلی وفات آن جناب در 8 ربیع الثانی بوده است.

⬅مستدرک سفینة البحار: ج 5، ص 230


👌بنابر قول دیگری در 14 ربیع الثانی وفات موسی مبرقع واقع شده است.



💧 قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خیابان آذر مشهور است. 

⬅قلائد النحور: ج ربیع الثانی، ص 226. 

⬅مرآة العقول: ج 6، ص 128



🌿نام: موسی، 

🌿کنیه: ابوجعفر،

🌿لقب: مبرقع که از فرط زیبائی بر جمال مبارک نقاب می‌زد. 

🌿نام پدر: جواد الائمه علیه السلام‌

🌿و مادر آن حضرت کنیز بود. 



🍂ایشان از اولین سادات رضوی بود که در سال 256 هجری وارد قم گردید. 


🍃او دائما بر صورت خود برقعی داشت، ولی مردم عرب ساکن قم او را از قم بیرون کردند،😨 و او به کاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت. 

🌹بعد از آمدن ابوالصدیم حسین بن علی بن آدم و مرد دیگری از رؤسای قم، عربهای قم متوجه شدند موسی چه کسی بوده است، و آن بزرگوار را به قم باز گرداندند و خانه‌ای برای او آماده کردند. 


🍀همچنین در روستاهای متعدد زمین و باغ برای او خریدند و خواهرانش زینب و ام محمد و میمونه، دختران حضرت جواد علیه السلام به قم آمدند، و بر او وارد شدند. 



🔵هنگامی که جناب موسی مبرقع در قم از دنیا رفت، امیر قم عباس بن عمرو غنوی بر او نماز خواند، و در محل کنونی که در قم معروف است و قبلا خانه محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری ملقب به شنبوله بود، دفن شد. 



📖مرحوم کلینی رحمة الله در کافی به سند معتبر نقل کرده که جناب موسی مبرقع تولیت اوقاف را از جانب امام علیه السلام‌داشته‌اند. 

⬅کافی: ج 1، ص 261



نسألکم بدعاء...

_____________________________

🚩لیست انتشار🚩


گروه تخصصی:


📚تقویم شیعه📚


عضویت⬅ 09302331454📱

_____________________________

☝نشر این مطلب فقط با نام این گروه و بدون هیچ تغییری در مطالب آن، جایز است...

تمشک اوجی
۱۸:۴۴۲۳
بهمن

گیله مرد میگفت: دل دادن به گوش دادنه،نمیشه خود رو دلداده کسی دونست ولی گوش به حرفاش نداد.

روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشید و پرسید میتونی بگی این چیه؟

باتعجب گفتم این شکل یک قلب وعلامت عشقه!

کاغذ رو از وسط تا زد و گفت: عشق از دو گوش تشکیل شده، میدونی یعنی چی؟

یعنی نمیشه ادعای عشق به خدا داشت و یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا...

تمشک اوجی
۱۲:۴۱۲۳
بهمن

حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی ره :


هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد.

هرکس بعد از نماز یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد، آن وقت بلند می شود و می رود.!! تا نماز خود را خواندی بلند نشو و برو، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود...

بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بنشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت. انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید: شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را...

تمشک اوجی
۱۱:۵۰۲۱
بهمن




💧حتما بخووووونید💧👇



🌺وظیفه ما هنگام برخورد با شبهات🌺


🌴برنامه سمت خدا_حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری🌴


92/4/26




✅سوال :

شوهرم معتقد است که نگاه کردن به زن غیر مسلمان و کافر بصورت نیمه برهنه ،فیلم ها و آهنگ های مبتذل ماهواره اشکالی ندارد ،راهنمایی بفرمایید.


⬅پاسخ :

☝ امور سه دسته هستند: 

حلال آشکار، حرام آشکار و شبهات.


🍂 دین و اهل بیت شبهات را به بعهده ی تلاش ما گذاشته اند. امام صادق(ع)برای این شبهات سه شاخصه مطرح کرده است:


🔵1–در اول هرکار بسم الله الرحمن الرحیم بگویید. آیا می توان برای دیدن این فیلم ها و موسیقی ها بسم الله الرحمن الرحیم گفت و بعد فیلم را تماشا کرد؟ آیا بسم الله الرحمن الرحیم با این فیلم ها سنخیت دارد؟ آیا برای معامله ای که می خواهید انجام بدهید می توانید بسم الله الرحمن الرحیم.. بگویی ؟ آیا برای این میهمانی می توانید بسم الله الرحمن الرحیم بگویید؟


🔵2–امام صادق(ع) فرمودند که در این موارد ببینید که می توانید ما را حاضر ببینید؟ آیا شما می توانید این فیلم را همراه با امام زمان(عج) یا حضرت فاطمه(س) ببینید؟ منظور ما این نیست که فقط عبادت کنیم. ما می توانیم این موارد را در کارهای مباح و مستحب هم استفاده کنیم.


🔵3–روز قیامت ،روز یوم الفصل است ،عمل یا بهشتی است یا جهنمی، کاری در وسط نمی ماند. آیا شما می توانید دیدن فیلم های مبتذل را کنار نماز و روزه ها بگذارید؟


✋👌پس برای اعمالی که نمی دانیم حلال است یا حرام باید از سه موارد بالا استفاده کنیم. بشرط اینکه سر خودمان را کلاه نگذاریم.


🌹امام صادق(ع) می فرماید:هر کس از شبهات دوری کند در حرام نمی افتد. عمده ی شبهات به سمت حرام است.

تمشک اوجی