تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

این روزها

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۳ ب.ظ

1.دوباره بعد مدت ها شروع کردم به عود روشن کردن.

یادم نمیاد آخرین بار کی بود.

شاید خرداد و تیر یا شاید هم  بهمن 92.

یه زمان حتی می نشستم روبروی عود در حال سوختن و به حرکت دود نگاه میکردم.

میدونم این روزها هم میگذره.

هعی

2. خیلی جالبه.

آدم ها بهت توهین میکنند. له ت میکنند. اشک ت رو در میارند. اما حتی مسئولیت رفتارشون رو هم قبول نمی کنند.

بعد که بهشون می فهمونی که خیلی هم مظلوم و تو سری خور نبودی، در کمال وقاحت میان میگند که خوب کردیم که باهات این طور برخورد کردیم.

یعنی واقعا یه عده فوران شعور هستند.

3.نمیدونم چه مدت میگذره از آخرین باری که پلاس بودم.

کلا از تیر 93 اون اشتیاق زیادم به پلاس از دست رفت.

البته بگم از دیروز دوباره حس ش برگشت و یه عالمه پست به ذهنم رسید.

اما گفتم بزار نبودن م رو ادامه بدم ببینم اصلا کسی متوجه میشه :)

از دیروز تا الان دو نفر خبر گرفتند که کجایی؟ :)

واقعا از محیط پلاس خیلی چیزها یاد گرفتم.

4. چند مدت پیش یکی بهم گفت که خوب مینویسی.

اما خوبه به نوشتن ت جهت بدی. اگه یه مدت در یه حوزه خاص مطالعه داشته باشی، پیشرفت چشمگیری خواهی داشت.

تصمیم گرفته بودم در زمینه تفسیر کار کنم. اما الان زدم به فاز سخنرانی گوش دادن و استخراج خلاصه هاش.

دارم فکر میکنم اگه روزی یک ساعت سخنرانی گوش بدم در طی سال میشه 365 ساعت.

مخصوصا که چند تا سخنران خوب پیدا کردم.

هر چند که تایپ خلاصه ها گاهی 2 3 ساعت وقت میبره. مخصوصا اگه بخوام منابع دقیق رو پیدا کنم و به حرف های سخنران بسنده نکنم.

5. کلاس های یاسین داره شروع میشه.

امیدوارم که استارت خوبی باشه برای طی طریق.

6. چند شب پیش به یکی گفتم:

پیامبر دین ش رو به تمام مردم عرضه کرد. نگفت اونهایی که از طبقه خاصی هستند. نگفت اشراف. نگفت سفید پوستان. نگفت ثروتمندان.

حضرت فرمودند هر کسی تشنه حقیقت است بیاد تا سیراب ش کنم.

دیشب بهم گفتند که رضایت نامه از طرف پدر لازمه.

خندیدم و گفتم اگه قرار به رضایت نامه داشتن از طرف والدین بود که خیلی از مسلمانان زمان پیامبر نمی تونستند مسلمان بشند.

کما این که آیه داریم به پدر و مادرتون احترام بگذارید، مگر این که مانع رفتن به مسیر حق و عبادت خدا بشند.

خب این یعنی خیلی ها خانواده شون مخالف بودند.

دارم به این  فکر میکنم که همین ایده پیاده کردن سخنرانی ها خیلی خوبه.

بماند که کلا از بچگی از باندبازی و تریپ پدر خوانده و طبقه بندی افراد خوشم نمیومد.

یادمه از آیت الله بهجت یه کلیپ دیده بودم با این مضمون:

به هر آنچه از دین بلدید عمل کنید، خود خدا در های جدیدی را براتون باز میکنه.

و مسلما ما هم خدایی داریم.

7. این روزها بیشتر  زمانم در اپلیکیشن موبایلی میگذره.

یه مدت که شب ها سه تایی حرف میزدیم و خیلی خوب بود اما باید قطع میشد. ادامه دادن ش صحیح نبود.

دلم برای حرف زدن با حسنا تنگ شده....

به این  فکر میکنم که خیلی از وبلاگ نویس ها یا بچه های پلاس که کمتر می نویسند شاید دلیل ش این باشه که درگیر اپلیکیشن های موبایلی ند.

خب  خیلی کیف میده با یه عده معدود از دوستان چت کنی و دور هم باشید و تبادل اطلاعات مذهبی داشته باشید، تا بیایی توی فرضا پلاس بنویسی و 4 تا اتئیست بیان بهت گیر بدند یا حتی بهت بگند ارزشی.

8. این روزها هم میگذره.

البته میدونم که همتی باید تا تمام بشه.

خستم.

میدونم که باید تمام بشه و مطمئنم دیگه این راه رو ادامه نمیدم.

13 سال پیش باید راهی رو میرفتم که ...

بگذریم.

امیدوارم خدا توفیق بده که بتونم در مسیرش حرکت کنم.

آمین یا رب العالمین.

۹۳/۱۰/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
تمشک اوجی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی