تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۸۴ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۱:۵۱۰۵
آذر
 
وقتی پارتنر من از چیزی خوشش نمیاد, هر چیزی ...بهتره بهش احترام بذاریم.
به طور مثال اگر پارتنر من از ولخرجی خوشش نمیاد و من اصرار در ولخرجی داشته باشم باید این حق رو براش قائل باشم که میتونه کارهایی رو که من دوست ندارم انجام بده و حقی برای اعتراض ندارم.
اگر این خاصیتش اذیتم میکنه باید یا ولش کنم یا از یه متخصص برای حلش راهنمایی بخوام.
اینکه کار خودم رو بکنم و بگم ولخرجی از نظر من اشکالی نداره واز نظر نصف مردم جهان هم اشکالی نداره... فقط روزگار طرفم رو تلخ میکنم و بهتر که طرف رو ولش کنم برم دنبال زندگی که احساس ولخرجی کردن توش احساس خوبی باشه... چون قطعآ یا پارتنرم رو باید نگه دارم یا حس خوب ولخرجی کردن رو یا دنبال راه حل درست باشم که هر دو راضی باشیم که سخت ترین راه و شاید هر آدمی ارزش یه همچین انرژی رو نداشته باشه.
تمشک اوجی
۲۱:۳۵۰۵
آذر

Mohamadreza Moini

Shared publicly  -  Nov 24, 2014
 
برخی گمان می‌کنند که اگر گاهی در باب نکوهش مال و منال سخن به میان می‌آید، بدان معناست که خود آن مال بد است، اما چنین نیست!
مرحوم آیت‌الله بروجردی ـ رحمه الله ـ چنین نقل می‌فرمایند:
در اوایل طلبگی، پدرم ماهی 3 تومان (به ارزش پول آن زمان) به من شهریه می‌داد. از آن‌جا که در آن دوران فقهای بزرگی در حوزه‌ی علمیه اصفهان حضور داشتند و آن حوزه قدرت علمی زیادی داشت، پس از مدتی برای ادامه‌ی تحصیل از بروجرد به اصفهان آمدم. پدرم به بنده فرموده بود که من با فلان تاجر در بازار اصفهان حساب دارم. به او می‌سپارم که ماهی 3 تومان به شما بدهد. اول هر ماه قمری نزد او برو و این مبلغ را دریافت کن.
من هم در ابتدای هر ماه به مسجدی که در بازار اصفهان و اطراف حجره‌ی او بود می‌رفتم. نماز ظهر و عصر را می‌خواندم و برای دریافت پول نزد او می‌رفتم. وقتی پس از نماز ظهر و عصر به سمت حجره‌ی او می‌رفتم، معمولاً هنگام نهار خوردن بود. از جلوی حجره‌های تجار بازار که عبور می‌کردم، یکی چلوکباب می‌خورد، یکی چلو مرغ، یکی چلو خورش؛ خلاصه اغلب یک نهار حسابی می‌خوردند. هر ماه که به حجره‌ی این رفیق پدرم که می‌رسیدم، می‌دیدم که یا نان و ماست می‌خورد یا نان و دوغ یا نان و کشک یا نان و پنیر یا امثال آن. حالا یک بار یا دو بار بگوییم هوس کرده که چنین غذای ساده‌ای بخورد اما من در این چند وقتی که نزدش می‌رفتم می‌دیدم که چنین غذاهایی می‌خورد. البته من فضولی و جسارت نمی‌کردم و علت این کار را جویا نمی‌شدم.
گذشت و سیلی آمد و پلی ـ در اصفهان یا اطراف آن ـ خراب کرد. در آن روزگار حکومت به این امور رسیدگی نمی‌کرد و باید خیرین جمع می‌شدند و پل را تعمیر می‌کردند. خیرین سراغ تجار و افراد ثروت‌مند آمدند تا پول جمع کنند. مثلاً یکی گفت من 50 تومان می‌دهم، دیگری گفت من 100 تومان می‌دهم، دیگری 150 و به همین ترتیب. رسیدند به مغازه‌ی همین آقا.
از او پرسیدند که چقدر می‌دهی؟ ایشان سؤال کرده بود که خرج تعمیر این پل چقدر خواهد شد؟ به او گفتند برآورد کرده‌ایم، حدود 30 هزار تومان خواهد شد. ایشان پرسیده بود که چه مقدار را تقبل کرده‌اند؟ گفتند تا این‌جای بازار که آمده‌ایم 600 تومان جمع شده و تا 30 هزار تومان خیلی باقی مانده. ایشان فرموده بود آن مبالغ را از آن آقایان نگیرید، تمام خرج پل را من متقبل می‌شوم!
این خبر در شهر اصفهان پیچید! به سراغ ساختن آن پل رفتند و کار انجام شد و گذشت.
ماه بعد که بنده (آیت الله بروجردی) برای دریافت مبلغ 3 تومان خود نزد او آمدم، مجدّداً مشاهده کردم که او از همان نان و کشک یا نان و ماست می‌خورد! این بار دیگر از ایشان سؤال کردم که شما همیشه نان و ماست یا نان و کشک می‌خورید، لذا ما گمان کردیم که وضع شما خوب نیست! اما چطور است که آن مقدار ثروت دارید و این غذاها را می‌خورید؟!
آن تاجر به آقای بروجردی گفته بود:
«اصلاً کسب و کار من برای آن است که پول در بیاورم و از درآمد حاصله چنین کارهایی انجام دهم، و گر نه شکم که با نان و کشک و نان و ماست نیز سیر می‌شود! من کسب درآمد می‌کنم برای چنین اموری، و الا چرا باید پول جمع کنم؟!»
Show less
تمشک اوجی
۱۹:۱۱۰۵
آذر
 
امروز دیدم روزنامه صبح میلان عکس کتى رو انداخته ، بعنوان یکى از بزرگترین مدافع حقوق زنان ، با سابقه سى سال جنگیدن براى حقوق زنان.
صبحها با طلوع افتاب بیدار میشد ، دوش میگرفت و سریع سر کار میرفت ، کتى وکیل بود و چون ناپدرى اش تو ١١ سالگى بهش تجاوز کرده بود همیشه مشتریهاش خانمهایى بودن که حقوقشون توسط مردها ضایع شده بود ، بعد از ظهر ها از دفتر وکالت تو خیابون مولیزه برمیگشت و یک سرى از موضوعات روز رو با عوض کردن اسمهاشون براى من تعریف میکرد ، همیشه بعد از تعریف کردن سوژه ها یه آه بلند از ته دل میکشید و میگفت عجیبه ؟ نه ؟ اونموقع ها انترن روانپزشکى بودم ،و به تمام نکته هاى داستان گوش میکردم و با خانمهاى قربانى داستانها سمپاتى میکردم .
بیشتر از سوژه هایى تعریف میکرد که خشونت هاى جنسى داشتن، فکر میکرد که من میتونم کمک کنم بیشتر تو داستان باشه و این موضوع خوشحالش میکرد ، ویکى که شوهرش عادت داشته بالش رو رو صورتش محکم نگه داره تا خانمه تا مرز خفگى بره ، جِسى که شوهرش با چاقو بعد از هر نزدیکى رو پاش خط مینداخته ، سوزان که اینقدر از شوهرش کتک خورده بود مثل بوکسور ها گونه هاش ضد ضربه بود و استخوان بینى اش تقریبا تبدیل به خمیر شده بود ، مایا که شوهرش عادت داشت تو نزدیکى باهاش با کمر بند پشتش رو کبود کنه . و داستانهاى دیگه که حتى یادآوریش بسیار زجر آوره .

کتى بسیار فعال بود ، تا ١٣ سالگى امریکا بود و بعد اومده بود ایتالیا ، روحیه جنگجویانه داشت ، و بیشتر کیس هاش تو دادگاه رو میبرد، اما داستان به اینجا ختم نمیشد.

یادمه وقتى باهاش بهم زدم ، روزهاى سختى داشتیم ، نمیتونستم براى کسى تعریف کنم ، جفرى سانتن از تنها دوستان باقى مونده از دوران امریکا بود که با هم تنیس بازى میکردیم. همیشه دوست داشت بدونه که رابطه ما چرا تموم شد، هیچوقت نتونستم بگم . میدونستم بنظر خیلى ادمها خنده دار میومد و براى خیلى ها جذاب ، اما بنظر من همیشه مریضى بود . کتى دوست داشت که تو رختخواب مثل قربانى هاى سوژه هاش ، باهاش رفتار کنى ، از بالش و کمربند و زنجیر داستانها به مرز چاقو و کتک و اسیب هاى جدى میرسید ، اماکتى اصرار میکرد، از یه جایى به بعد ترسیدم ،داشتم مرز جنون رو رد میکردم ، کسى چه میدونست پایانش به کجا میرسید .بعد ها فهمیدم که کتى مریض بود ، بسیار مریض . تا مدتها به ناپدریش زنگ میزد ، کتى عاشق ناپدریش بود .

مارچلو ویت -دولچه میلانو 
١٩٧٢

Tahmineh Moradi
10:37 AM
+
1
9
8
9
 
Reply
 
دقیقا تا وسط های متن که خواندم،همه اش این جمله تو ذهنم می کوبید که موفق بودن به معنای سلامت روان داشتن نیست.به معنای لذت بردن از زندگی نیست.خیلی وقت ها تلاش برای قوی تر بودن(بخوانید قوی تر دیده شدن)پوششی است بر زخم های کهنه.
تمشک اوجی
۰۲:۳۹۰۵
آذر


نذری ساده

تمشک اوجی
۲۱:۱۶۰۴
آذر

همه چیز از یه خبر در کلاس آرتین شروع شد.

جمع آوری و بسته بندی آجیل جهت توزیع بین زواری که در پیاده روی اربعین شرکت میکنند.

توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


بهمون گفته بودند سه شنبه 11 صبح فرهنگسرای شفق باشیم.

یوسف آباد- خیابان اسد آبادی - خیابان 21م - بوستان شفق - فرهنگسرای شفق.

و خب کشف کردم که 3 سال تمام مسیر کلاس م از یوسف آباد می گذشت اما نمیدونستم اونجا یوسف آباده :)


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


با دیدن بنر "یک نذر ساده" به اون سمت از پارک رفتم.

در کمال تعجب یکی از آقای سلبریتی پلاس پشت این بنر در حال صحبت با فردی بود.

یعنی کف م برید.

مردد سلام کردم و ایشون هم انگار شناختند!!! طوری که من  دیگه نگفتم تمشک اوجی هستم.

اما قانونا نباید من رو میشناختند.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


رفتم سمت در ورودی. پر از  عکاس و فیلم بردار بود.

یه آن ترسیدم.

آخه فکر کردم  فقط  بچه های پلاس هستیم و جمع خودمونی خودمونه.

من حدود 1.5 ساعت دیر رسیده بودم و با دیدن یه میزی که کوهی از آجیل های بسته بندی شده روش بود، مبهوت سرعت عمل دوستان شدم.

هر چند که بعدش معلوم شد اینها رو کارکنان فرهنگسرا دیشب  آماده کرده بودند، اما  مجبور  شدیم دوباره بسته ها رو باز کنیم، آخه خیلی کم ریخته بودند. و رسما دوباره کاری شد.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا



توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا



توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


بعدش هم دستکش دست کردیم و شروع کردیم به ریختن آجیل ها در کیسه های کوچیک. و  یکی هم مسئول گره زدن شده بود.

حدود 50 نفر بودیم.

پسته و فندق و بادام و نخود و کشمش و توت و نقل و انجیر خشک را به نسبت های یکسان میریختیم و هم میزدیم وشروع میکردیم به بسته بندی.

 یکی از بچه ها هم حین  گره زده ها از  بقیه  صلوات می گرفت. گاهی  سلام میدادیم به امام حسین و سلام زیارت عاشورا رو تکرار میکردیم و گاهی امن یجیب می خوندیم و گاهی دعای فرج.

توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


حدود ساعت 3 هم نهار کوبیده خوردیم.

بسی چسبید.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


بعد نهار دوباره هر گروهی برای خودش انواع خشکبار بار رو میریخت و خط تولید به جریان می افتاد .

این اصطلاحی بود که بچه ها می گفتند. البته معلوم بود مهندس  صنایع نبودند :)


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


اینهایی که دور این میز نشسته بودند کارشون این بود که بسته هایی که توشون حسابی  پر  نشده بود رو دوباره باز کنند و پرش کنند.

باز کردن گره ها معضلی بود. من به شخصه که توی اون چند ساعت ده تا بسته رو هم گره نزدم چه برسه بخوام گره باز کنم.

واقعا برخی ها خیلی  صبورانه وقت میذاشتند.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


بسته بندی آجیل های طبقه اول تقریبا شد و من تازه سرم رو بلند کرد و گشتی توی اتاق زدم.

دیدن این همه بسته خیلی کیف داشت.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


بعد اذان مغرب  رفتم  طبقه بالا. تا هم نمازم رو بخونم و هم به بچه های اون طبقه کمک کنم.

اینها آخرین بسته هایی هست که در طبقه دوم بسته شد.

سهم هر  نفر رو دارید ما شا الله چقدر  زیاده ؟

خدا برکت بده به مال اونهایی که آجیل ها رو تامین کردند.


بعدش که بسته بندی آجیل های طبقه دوم هم تمام شد، اومدیم بیاییم پایین. این  صحنه رو دیدیم.

جالبه فکر کردم من فقط این طور  ذوق  زده شدم.

بعد دیدم بچه ها دست کمی از من ندارند.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا






توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


این هم آخرین بسته ای که تحویل دادیم.

هر بسته نایلون برای 150 نفر است.


توزیع آجیل برای روز اربعین در کربلا


ساعت 7 کارمون تمام شد.

از آقایی که مسئول تحویل بسته ها بود پرسیدم چند تا شد.

گفت 378 تا.

البته دو تا بسته نصفه هنوز دست بچه ها بود و  داشتند دیگه مرجوعی ها رو جمع و جور میکردند.

شما رند کن بگو 380 نایلون.

380*150=57000

فکر کن برای 57 هزار نفر آجیل جور شد.

خدا به مال و جان محبین امام حسین برکت بده.

پ.ن:

به ما گفته بودندبه هر کسی که علاقمند بود بگید تا شرکت کنه.

مخصوصا اگه مادر شهید بتونند بیان، برکت داره.

4 تا مادر شهید اومده بودند.

بعد نهار یکی شون درباره کلاس مون ازم پرسید و بعدش گفت.

روزی که خبر مفقود الاثر شدن پسرم رو بهم گفتند، گفتم اگه اسیره حضرت زینب به دادش برسه، اگه شهید شده، فدای علی اکبر امام حسین.




تمشک اوجی
۰۵:۲۰۰۴
آذر
 
تاملی کوتاه در رابطه میان تقیه و وحدت

«اسرائیل یا قوم یهود هرجا و به هر طریقی که زندگی کنند در جست و جوی وسیله‌ای برای نمایاندن خود به شکل گروهی متمایز از همسایگان هستند. یک دلیل بقای این علاقه به تفاوت و جدایی از دیگران آن است که یهودیان هرجا که باشند، گروه بسیار کوچکی‌اند که دیگرانی که بزرگ‌تر، قدرتمندتر و مهم‌ترند آنان را احاطه کرده‌اند. اگر گروه کوچکی بخواهد در اوضاع و موقعیت‌های متفاوت به فکر حفظ خود باشد، این کار را با انگشت نهادن بر نقاط تفاوت میان خود و دیگران انجام می‌دهد. علاوه بر این، چنین گروهی بر خلاف حرکت رایج‌تر اقلیت‌ها برای نادیده گرفتن نقاط تفاوت و همسان شدن با اکثریت، ارزش والایی به این نقاط مورد تفاوت خواهد داد.» +

گزارش فوق سخن یعقوب نوصنر – یهودی‌پژوه برجسته معاصر – است که از گزاره‌ای شبیه آنچه در فرهنگ شیعی «تقیه» خوانده می‌شود، در میان قوم یهود سخن می‌گوید. هرچند در نگاه اول، این رفتار برخلاف «تقیه» مورد قبول شیعه به نظر می‌آید، اما اندکی تامل و درنگ نشان از تفاوت موضوعی اساسی میان آنچه در روایات «تقیه» خوانده شده و این برخورد دیده می‌شود؛ مروری بر روایات تقیه به وضوح نشان از تلاش ائمه ع برای حفظ جان اقلیت شیعه دارد و دستوری فردی است، در حالیکه در بعد جامعه شیعه و در نگاه کلی‌گرایی، توصیه‌ها رنگی متفاوت می‌یابد و به مانند آنچه از یهود دیده شد، اصرار بر اظهار و عدم کتمان است تا مباد جامعه و مذهب شیعه به کلی پنهان شود.

تفکیک میان اهمیت حفظ جان افراد جامعه شیعه – به مثابه تکلیف فردی – و حفظ کیان جامعه شیعی – در بعد کلی آن – نکته‌ایست که تا کنون اشاره‌ای به آن نیافته‌ام. شاید دلیل آن عدم وجود تصریح به این تفکیک در روایات تقیه باشد، اما بررسی روایات تقیه در کنار روایاتی که بر حفظ مظاهر شعائری شیعه تاکید زیادی دارد و قیمت آن را ریخته شدن خون شیعیان نیز می‌داند – مانند روایات بسیاری که در زمان منع زیارت مزار سید الشهدا ع وارد شده و در آن تاکید شده که در این راه کشته شدن نیز مانع نیست – به روشنی بر آن سیره – که می‌توان آن را ضد تقیه فردی خواند – صحه می‌گذارد و از سوی دیگر اهمیت و اولویت آن نسبت به تقیه فردی را نشان می‌دهد.

آیت الله سیستانی در درس حدیث خود، اشاره خوبی به این نکته دارند که در سطح کلی و در چنین مواردی، نه اهل بیت ع تقیه داشتند و نه علمای سلف: «از بررسی روایات اهل بیت ع درباره مسائل اعتقادی خاص به مذهب شیعه، عدم تقیه ایشان در این موارد بر می‌آید، از این روست که روایات بسیاری در باب عصمت، علم غیب، معجزات و فضائل ایشان و رذائل دیگران از ایشان صادر شده بدون آنکه تقیه یا ترسی داشته باشند. همچنین است وضعیت در مورد مسائل فقهی‌ای که مورد نزاع شدید [بین شیعه و اهل سنت] بوده است، مانند متعه، مسح بر کفش، عول و تعصیب، که در این موارد، روایات نه تنها بدون هیچ تقیه‌ای صادر شدند، بلکه شاهدیم که کتاب‌هایی در این موضوعات نیز نگاشته شده مانند کتاب اعلام شیخ مفید و انتصار سید مرتضی.»* +

 و البته ناگفته روشن است که این موارد از مسائلی است که بیشترین تنش‌ها میان شیعه و اهل سنت را در پی داشته و عدم تقیه در این سطح، به قیمت جان بسیاری از شیعیان در طول تاریخ بوده است.

امروزه و در میان بحث‌های مدعیان وحدت میان شیعه و اهل سنت، عده‌ای بر کتمان برخی از اصول مذهب شیعه – مانند تبری – در سطح عمومی اصرار زیادی دارند و به روایات تقیه استناد می‌کنند، درحالیکه – چنان که گذشت – نه تنها روایات تقیه ناظر به این موارد نیست، بلکه با رفتار و روایات متعدد بدون تقیه اهل بیت ع و علمای سلف در این مسائل و این سطح، تنافی آشکار دارد.
Show less
تمشک اوجی
۰۴:۲۸۰۴
آذر

 

 
«وظیفۀ من و تو چیست؟ این مملکت باید روز سوم جمادی الثانیه غیر از هر سال بشود. این قضیه انقلابی ایجاد کرده و باید بکند. چرا؟ چون قوام مذهب شیعه که مذهب حق منحصرا این است، منحصر است این قوام به دو کلمه: یکی تولی، یکی تبری. آنچه زنده می کند هر دو را روز شهادت صدیقۀ کبری است. باید دنیا بیدار بشود. وهابیت بیچاره شده، خبر دارید یا نه؟ پول سعودی، شیوخ خلیج خرج می شود برای ترویج وهابیت. آنچه دورۀ سال می بافند، به عزاداری شما مردم در آن روز پنبه می شود. این یک اثر است.
اثر دیگر تحولی است که در طبقۀ منعزل از دین، در اثر همین هیئات محقق می شود. چه کسانی توبه کردند، برگشتند از اعمال زشت.
مهم تر از همه مرهمی است بر قلب ولی عصر. اوست کسی که هر شب، هر روز کنار آن قبرِ گمشده است. برای او حجابی نیست. زیر خاک می بیند چه بدنی است، آن هم آن جور دفن بشود!»

آیت الله وحید خراسانی: 
تمشک اوجی
۰۳:۵۹۰۳
آذر
 
#The_hosay  (derived from Husayn or Hussein)
#محرم  
#امام_حسین  
این لینک را حتما در ویکی پدیا دنبال کنید.
 ترجمه:
جمهوری ترینیداد وتوباگو کشوری است جزیره‌ای، در دریای کارائیب. پایتخت آن پرت آو اسپاین است.

● ﭼﻪ ﮔﻮﺍﺭﺍ : ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ‏[ ﺣﺴﯿﻦ ‏] ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ۱۰۰۰ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ
ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﮐﻨﻢ
● ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1845 ﺩﻭﻟﺖ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ 44 ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﻫﻨﺪﻭﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺟﺰﯾﺮﻩ ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺑﺎﮔﻮ ﮐﻮﭺ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺑﺮﺩﮔﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻃﺒﻖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ
ﻟﻐﻮ ﺑﺮﺩﻩ ﺩﺍﺭﯼ 1838 ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎﯼ ﻣﺮﮐﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺰﯾﺮﻩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ . ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﻣﻬﺎﺟﺮﯾﻦ 86
ﺩﺭﺻﺪ ﻫﻨﺪﻭ ﻭ 13 ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ 6 ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺷﯿﻌﻪ
ﺑﻮﺩﻧﺪ !
● ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1850 ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤﺮﻡ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ
ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺑﻪ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ‏( ﻉ ‏) ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﻭﻗﺖ
ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﭘﺎﻓﺸﺎﺭﯼ ﻭ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ !
● ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭﻗﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ
ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﺘﻌﻤﺮﺍﺕ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺑﻪ ﺁﯾﯿﻦ ﻫﺎﯼ
ﻗﻮﻣﯽ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺟﺮﻡ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1870 ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪ !
[Friday, October 31, 2014 10:15 PM] You: ﮐﻢ ﮐﻢ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻬﺎﺟﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ
ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﻣﺬﻫﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺟﺮﺃﺕ ﻭ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺗﺮﺗﯿﺐ
ﺩﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
● ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻫﻨﺪﻭﻫﺎ ﻭ ﺑﻮﺩﺍﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﮐﻦ ﺩﺭ ﺟﺰﯾﺮﻩ
ﻭ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽ ﺩﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ
ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻧﺪﮎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﺪ،
ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﯾﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ
ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺷﺪ !
● ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﺍﺯ
ﻏﯿﺮﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻨﺪ !
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺮ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻭ ﻭﺳﻌﺖ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍﺳﻢ ‏«ﺣﺴﯽ ‏»
ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺳﻨﺖ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ ﺩﺭ
ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ‏« ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺑﺎﮔﻮ ‏» ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ !
[Friday, October 31, 2014 10:15 PM] You: دﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﻌﺰﯾﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﻗﻤﺮﯼ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﺮﺭﻭﻧﻖ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1962 ﻣﺮﺩﻡ
‏« ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ‏» ﺗﺤﺖ ﻟﻮﺍﯼ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﯾﻮﻍ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﺭ ﻭ
ﺍﺳﺘﺜﻤﺎﺭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺭﻭﺯ
ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻣﻠﯽ ﮐﺸﻮﺭ ‏« ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺑﺎﮔﻮ ‏» ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؛ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ
ﻓﻘﻂ 200 ﻧﻔﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﺍﺭﺩ !
● ﭘﺮﭼﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﻧﯿﺰ ﻧﻤﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﻗﺮﻣﺰ ﻭ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭ ﺣﻤﺎﺳﻪ ﺭﻭﺯ
ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺳﺖ !
● ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﺮﻭﻟﯽ ﻣﺤﻘﻖ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ‏« ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺗﻮﺑﺎﮔﻮ ‏» ﺑﺎ
ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺣﻮﺯﻩ
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﮐﺎﺭﺍﯾﯿﺐ ﺑﻮﺩ !
● ﻭﯾﻠﯿﺎﻣﺰ ﺑﺘﻠﯿﻬﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺧﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﺎﮐﺲ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﮐﺮﺩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ :
‏« ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻪ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ‏«ﺣﺴﯽ ‏» ﺩﺭ ‏« ﺗﺮﯾﻨﯿﺪﺍﺩ ‏» ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺑﻪ
ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
‏«ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺵ ﺗﻌﻈﯿﻢ
ﮐﻨﻢ
Show less
تمشک اوجی
۰۱:۴۸۰۲
آذر

 

حرف های این کلیپ رو  یکی از دوستانم هم سال های  قبل می گفت.

مهاجر بود به اروپا. کلی مشکل و اینا.

کلا هم  مداحی گوش میداد.

می گفت همه بهم  میگند  تو چرا این قدر میخندی و چطور میتونی این قدر  شاد باشی.

 

 حجت الاسلام شهاب مرادی/ رامبد جوان/ برنامۀ خندوانه/ شبکۀ نسیم/ ۲۰ و ۲۱ مهر ۱۳۹۳

 

 

تمشک اوجی
۰۱:۴۰۰۲
آذر

 

دیشب داشتم هاردم رو خالی میکردم، این ویدئو رو دیدم.

آقای شهاب مرادی هستند و درباره شرایط متفاوتی که برای زنان و دختران در جامعه وجود دارد سخن می گویند:

 

تمشک اوجی