تقیه و وحدت
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۰ ق.ظ
تاملی کوتاه در رابطه میان تقیه و وحدت
«اسرائیل یا قوم یهود هرجا و به هر طریقی که زندگی کنند در جست و جوی وسیلهای برای نمایاندن خود به شکل گروهی متمایز از همسایگان هستند. یک دلیل بقای این علاقه به تفاوت و جدایی از دیگران آن است که یهودیان هرجا که باشند، گروه بسیار کوچکیاند که دیگرانی که بزرگتر، قدرتمندتر و مهمترند آنان را احاطه کردهاند. اگر گروه کوچکی بخواهد در اوضاع و موقعیتهای متفاوت به فکر حفظ خود باشد، این کار را با انگشت نهادن بر نقاط تفاوت میان خود و دیگران انجام میدهد. علاوه بر این، چنین گروهی بر خلاف حرکت رایجتر اقلیتها برای نادیده گرفتن نقاط تفاوت و همسان شدن با اکثریت، ارزش والایی به این نقاط مورد تفاوت خواهد داد.» +
گزارش فوق سخن یعقوب نوصنر – یهودیپژوه برجسته معاصر – است که از گزارهای شبیه آنچه در فرهنگ شیعی «تقیه» خوانده میشود، در میان قوم یهود سخن میگوید. هرچند در نگاه اول، این رفتار برخلاف «تقیه» مورد قبول شیعه به نظر میآید، اما اندکی تامل و درنگ نشان از تفاوت موضوعی اساسی میان آنچه در روایات «تقیه» خوانده شده و این برخورد دیده میشود؛ مروری بر روایات تقیه به وضوح نشان از تلاش ائمه ع برای حفظ جان اقلیت شیعه دارد و دستوری فردی است، در حالیکه در بعد جامعه شیعه و در نگاه کلیگرایی، توصیهها رنگی متفاوت مییابد و به مانند آنچه از یهود دیده شد، اصرار بر اظهار و عدم کتمان است تا مباد جامعه و مذهب شیعه به کلی پنهان شود.
تفکیک میان اهمیت حفظ جان افراد جامعه شیعه – به مثابه تکلیف فردی – و حفظ کیان جامعه شیعی – در بعد کلی آن – نکتهایست که تا کنون اشارهای به آن نیافتهام. شاید دلیل آن عدم وجود تصریح به این تفکیک در روایات تقیه باشد، اما بررسی روایات تقیه در کنار روایاتی که بر حفظ مظاهر شعائری شیعه تاکید زیادی دارد و قیمت آن را ریخته شدن خون شیعیان نیز میداند – مانند روایات بسیاری که در زمان منع زیارت مزار سید الشهدا ع وارد شده و در آن تاکید شده که در این راه کشته شدن نیز مانع نیست – به روشنی بر آن سیره – که میتوان آن را ضد تقیه فردی خواند – صحه میگذارد و از سوی دیگر اهمیت و اولویت آن نسبت به تقیه فردی را نشان میدهد.
آیت الله سیستانی در درس حدیث خود، اشاره خوبی به این نکته دارند که در سطح کلی و در چنین مواردی، نه اهل بیت ع تقیه داشتند و نه علمای سلف: «از بررسی روایات اهل بیت ع درباره مسائل اعتقادی خاص به مذهب شیعه، عدم تقیه ایشان در این موارد بر میآید، از این روست که روایات بسیاری در باب عصمت، علم غیب، معجزات و فضائل ایشان و رذائل دیگران از ایشان صادر شده بدون آنکه تقیه یا ترسی داشته باشند. همچنین است وضعیت در مورد مسائل فقهیای که مورد نزاع شدید [بین شیعه و اهل سنت] بوده است، مانند متعه، مسح بر کفش، عول و تعصیب، که در این موارد، روایات نه تنها بدون هیچ تقیهای صادر شدند، بلکه شاهدیم که کتابهایی در این موضوعات نیز نگاشته شده مانند کتاب اعلام شیخ مفید و انتصار سید مرتضی.»* +
و البته ناگفته روشن است که این موارد از مسائلی است که بیشترین تنشها میان شیعه و اهل سنت را در پی داشته و عدم تقیه در این سطح، به قیمت جان بسیاری از شیعیان در طول تاریخ بوده است.
امروزه و در میان بحثهای مدعیان وحدت میان شیعه و اهل سنت، عدهای بر کتمان برخی از اصول مذهب شیعه – مانند تبری – در سطح عمومی اصرار زیادی دارند و به روایات تقیه استناد میکنند، درحالیکه – چنان که گذشت – نه تنها روایات تقیه ناظر به این موارد نیست، بلکه با رفتار و روایات متعدد بدون تقیه اهل بیت ع و علمای سلف در این مسائل و این سطح، تنافی آشکار دارد.
«اسرائیل یا قوم یهود هرجا و به هر طریقی که زندگی کنند در جست و جوی وسیلهای برای نمایاندن خود به شکل گروهی متمایز از همسایگان هستند. یک دلیل بقای این علاقه به تفاوت و جدایی از دیگران آن است که یهودیان هرجا که باشند، گروه بسیار کوچکیاند که دیگرانی که بزرگتر، قدرتمندتر و مهمترند آنان را احاطه کردهاند. اگر گروه کوچکی بخواهد در اوضاع و موقعیتهای متفاوت به فکر حفظ خود باشد، این کار را با انگشت نهادن بر نقاط تفاوت میان خود و دیگران انجام میدهد. علاوه بر این، چنین گروهی بر خلاف حرکت رایجتر اقلیتها برای نادیده گرفتن نقاط تفاوت و همسان شدن با اکثریت، ارزش والایی به این نقاط مورد تفاوت خواهد داد.» +
گزارش فوق سخن یعقوب نوصنر – یهودیپژوه برجسته معاصر – است که از گزارهای شبیه آنچه در فرهنگ شیعی «تقیه» خوانده میشود، در میان قوم یهود سخن میگوید. هرچند در نگاه اول، این رفتار برخلاف «تقیه» مورد قبول شیعه به نظر میآید، اما اندکی تامل و درنگ نشان از تفاوت موضوعی اساسی میان آنچه در روایات «تقیه» خوانده شده و این برخورد دیده میشود؛ مروری بر روایات تقیه به وضوح نشان از تلاش ائمه ع برای حفظ جان اقلیت شیعه دارد و دستوری فردی است، در حالیکه در بعد جامعه شیعه و در نگاه کلیگرایی، توصیهها رنگی متفاوت مییابد و به مانند آنچه از یهود دیده شد، اصرار بر اظهار و عدم کتمان است تا مباد جامعه و مذهب شیعه به کلی پنهان شود.
تفکیک میان اهمیت حفظ جان افراد جامعه شیعه – به مثابه تکلیف فردی – و حفظ کیان جامعه شیعی – در بعد کلی آن – نکتهایست که تا کنون اشارهای به آن نیافتهام. شاید دلیل آن عدم وجود تصریح به این تفکیک در روایات تقیه باشد، اما بررسی روایات تقیه در کنار روایاتی که بر حفظ مظاهر شعائری شیعه تاکید زیادی دارد و قیمت آن را ریخته شدن خون شیعیان نیز میداند – مانند روایات بسیاری که در زمان منع زیارت مزار سید الشهدا ع وارد شده و در آن تاکید شده که در این راه کشته شدن نیز مانع نیست – به روشنی بر آن سیره – که میتوان آن را ضد تقیه فردی خواند – صحه میگذارد و از سوی دیگر اهمیت و اولویت آن نسبت به تقیه فردی را نشان میدهد.
آیت الله سیستانی در درس حدیث خود، اشاره خوبی به این نکته دارند که در سطح کلی و در چنین مواردی، نه اهل بیت ع تقیه داشتند و نه علمای سلف: «از بررسی روایات اهل بیت ع درباره مسائل اعتقادی خاص به مذهب شیعه، عدم تقیه ایشان در این موارد بر میآید، از این روست که روایات بسیاری در باب عصمت، علم غیب، معجزات و فضائل ایشان و رذائل دیگران از ایشان صادر شده بدون آنکه تقیه یا ترسی داشته باشند. همچنین است وضعیت در مورد مسائل فقهیای که مورد نزاع شدید [بین شیعه و اهل سنت] بوده است، مانند متعه، مسح بر کفش، عول و تعصیب، که در این موارد، روایات نه تنها بدون هیچ تقیهای صادر شدند، بلکه شاهدیم که کتابهایی در این موضوعات نیز نگاشته شده مانند کتاب اعلام شیخ مفید و انتصار سید مرتضی.»* +
و البته ناگفته روشن است که این موارد از مسائلی است که بیشترین تنشها میان شیعه و اهل سنت را در پی داشته و عدم تقیه در این سطح، به قیمت جان بسیاری از شیعیان در طول تاریخ بوده است.
امروزه و در میان بحثهای مدعیان وحدت میان شیعه و اهل سنت، عدهای بر کتمان برخی از اصول مذهب شیعه – مانند تبری – در سطح عمومی اصرار زیادی دارند و به روایات تقیه استناد میکنند، درحالیکه – چنان که گذشت – نه تنها روایات تقیه ناظر به این موارد نیست، بلکه با رفتار و روایات متعدد بدون تقیه اهل بیت ع و علمای سلف در این مسائل و این سطح، تنافی آشکار دارد.