تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۱۳۶ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

۲۳:۰۶۲۶
دی

امام صادق ع در سجده 4 مرد و 4 زن رو لعن میکردند.

اون 3 تا :) + معاویه + دو زن پیامبر+ مادر و خواهر معاویه


اصل حدیث و آیه مربوط به آن در ادامه مطلب مشاهده کنید.


ت.ض:  منبع حدیث از کتب اربعه شیعه می باشد.

تمشک اوجی
۰۶:۱۵۲۳
دی

و از آن جمله دعائى است از براى حضرت امام رضا علیه السلام در سجده شکر.

ابن طاوس علیه الرّحمة گوید که:

ما این دعا را به سندهاى خود روایت کردیم تا به سعد بن عبد اللَّه در کتاب فضل الدّعاء که ذکر نموده که روایت کرده است ابو جعفر، از محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از حضرت امام رضا علیه التحیّة و السلام.

و همچنین بکیر بن صالح، از سلیمان بن جعفر جعفرى، از آن حضرت علیه السلام نقل کرده است که:

ما بر آن حضرت داخل شدیم و حال آنکه ایشان در سجده شکر بودند. پس سجده خود را طول دادند و چون سر مبارک از سجده برداشتند، ما گفتیم که: چه بسیار سجده خود را طول دادید.

پس فرمودند که: هر کس این دعا را در سجده شکر بخواند، مثل کسى خواهد بود که در خدمت رسول خدا به جهاد رفته باشد و در روى دشمنان خدا در روز جنگ بدر تیر انداخته باشد.

اسماعیل بن بزیع و سلیمان گویند که ما گفتیم: پس این دعا را بنویسیم. فرمودند که: بلى این دعا را بنویسید و هر گاه تو سجده کنى سجده شکر را، پس تو این دعا را بخوان و دعا این است:

خداوندا لعن کن بر آن دو شخص که تغییر دادند دین تو را و برطرف کردند نعمت تو را و تهمت زدند بر پیغمبر تو که رحمت فرستد خدا بر او و بر آل او و مخالفت ورزیدند.

ملّت تو را و اعراض کردند از راه و طریقه حق تو و انکار نمودند نعمت‏ هاى تو را و ردّ کردند بر تو سخن و قرآن تو را و استهزا نمودند بر پیغمبر تو و کشتند پسر پیغمبر تو را و تغییر دادند قرآن تو را و انکار نمودند آیه‏ هاى تو را و استهزا نمودند به روز معاد و حشر تو و سرپیچیدند از بندگى و فرمانبردارى تو و کشتند دوستان تو را و نشستند در مجلس خلافت که نبود آنها را در آن هیچ حقّى و سوار کردند مردمان را بر دوش هاى آل محمّد.

 خداوندا لعن کن آن دو شخص را لعنى که پى در پى آید بعضى از آن بعضى را و محشور گردان آنها را و تابعان آنها را بسوى جهنم در حالى که باشند کوران.

خداوندا بدرستى که ما نزدیکى می ‏جوئیم بسوى تو به سبب لعنت کردن بر این دو شخص و به سبب بیزار بودن از این هر دو در دنیا و در آخرت.

 خداوندا لعن کن بر کشنده امیر المؤمنین و بر کشنده امام حسین پسر على و پسر [فاطمه‏] دختر رسول خدا که رحمت فرستد خدا بر او و بر آل او.

 خداوندا زیاد گردان عقوبت آن دو شخص را بالاترین عقوبتها و زیاد گردان خفّت آنها را بالاترین خفّتها و خوار گردان آنها را بالاترین خواریها و رسوا کن آنها را الاترین رسوائی ‏ها.

 خداوندا بینداز آن هر دو را در آتش جهنم انداختنى شدید و سرنگون انداز آن هر دو را در عذاب دردناک از جانب خود سرنگون کردنى.

 خداوندا محشور کن آن هر دو را و تابعان آنها را بسوى جهنم در حالى که باشند مجتمع.

 خداوندا پراکنده کن اجتماع آنها را و متفرّق ساز امر آنها را و مخالفت انداز میان اتفاق آنها  و جدا ساز جمعیت آنها را و لعن کن بر پیشواى آنها و بکش سرکرده‏ هاى آنها را و برگزیده‏ هاى آنها را و بزرگان آنها را و لعن کن بر سرکرده‏ هاى آنها و بشکن علم و نشانه بزرگى آنها را و بینداز شدّت عقوبت را میان آنها و باقى مگذار از آنها احدى را.

 خداوندا لعن کن بر ابو جهل  و بر ولید لعنى را که پى در پى باشد بعضى از این بعضى را و تابع شود بعضى بعضى را.

 خداوندا لعن کن آن هر دو را لعنى که لعن کند آنها را به آن لعن هر فرشته نزدیکى و هر پیغمبر فرستاده‏ شده ‏اى و هر شخص مؤمنى که خالص کرده باشى تو دل او را براى ایمان.

 خداوندا لعن کن آن هر دو را لعنى که پناه گیرند از آن اهل آتش از عذاب آن،

 خداوندا لعن کن آن هر دو را لعنى که نرسیده باشد به خاطر کسى،

 خداوندا لعن کن آن هر دو را در پنهان‏ از نهانى خود و در ظاهر از آشکار خود و عذاب کن آن هر دو را عذابى که باشد در تقدیر تو و بالاتر از آنچه تقدیر نموده‏ اى آن را و شریک گردان با این هر دو، دو دختر آنها را و پیروان آنها را و دوستداران آنها را و کسى را که متابعت نماید آنها را.

 بدرستى که تو شنونده دعائى و رحمت فرستد خدا بر محمّد و بر آل او همگى.

   

________________________________________
ابن طاووس، على بن موسى - طبسى، محمد تقى بن على نقى،
مهج الدعوات / ترجمه طبسى، 1جلد، صفحه 402- 404، رایحه - تهران، چاپ: اول، 1379 ش.


اصل حدیث به عربی در ادامه مطلب:
تمشک اوجی
۰۳:۴۰۲۳
دی

امام حسن عسکرىّ علیه السّلام درباره آیه:

«و برخى از آنان امّى هستند که از کتاب ندانند مگر آرزوهاى بیهوده [و تنها گمان هایى در سر پرورانده‏]- بقره: 78»

فرمود: امّى منسوب به مادرش مى ‏باشد، یعنى همان طور که از شکم مادرش خارج شده، نه خواندن و نه نوشتن می‏داند.

«از کتاب نمی‏دانند»، مراد کتابى است که از آسمان نازل شده نه کتاب دروغین، ولى تمیز بین آن دو را نمی‏دهند،

«مگر آرزوهاى بیهوده» یعنى جز همان که برایشان خوانده می‏شود و میگویند: این کتاب و کلام خدا است، و اگر خلاف آن خوانده شود هیچ تشخیص نمیدهند،

«و تنها گمانهایى در سر پرورانده» .یعنى تنها مطالبى که رؤسایشان بر گوششان از تکذیب محمّد صلّى اللَّه علیه و آله در نبوّت او و امامت علىّ علیه السّلام سرور عترت او خوانده ‏اند، و آنان فقط تقلید سران را می‏کنند با اینکه تقلید پیشوایان بر آنان حرام شده بود،

«پس واى بر آنان که کتاب را به دست خود می‏نویسند آنگاه می‏گویند این از جانب خداست تا با آن بهایى اندک بستانند، پس واى بر آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست می ‏آورند- بقره: 79».
حضرت فرمود: اینان قوم یهود بودند، سرخود صفتى که پنداشته بودند مربوط به محمّد است نوشتند در حالى که آن خلاف ویژگیهاى آن حضرت بود، و به مردم مستضعف خود گفتند: این خصوصیّت پیغمبر آخر الزّمان است: او فردى قد بلند، تنومند با شکمى بزرگ گردن ستبر، ریش قرمز (یا: سفیدى در موى سر) است- در حالى که آن حضرت خلاف آنها بود- و اینکه: او پانصد سال پس از این زمان خواهد آمد، و از گفتن این بافته‏ ها تنها قصد ابقاى ریاست خود بر آن ضعفا و تداوم نفوذ بر آنان را داشتند، و نفس خود را از زحمت خدمت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و خدمت علىّ و أهل بیت و خاصّان او باز می‏داشتند پس خداوند عزّ و جلّ فرموده: «پس واى بر آنان از آنچه با دست خویش نوشتند و واى بر آنان از آنچه به دست می ‏آورند»
یعنى واى بر آنان از ذکر این صفات تحریف‏ شده مخالف با صفت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و علىّ علیه السّلام، شدّت عذاب در بدترین مکانهاى جهنّم براى ایشان باد «و واى بر آنان» همان شدّت عذاب براى بار دوم اضافه به مرتبه نخست می‏باشد، از آن اموالى که اخذ می ‏کنند وقتى عوام خود را بر کفر به محمّد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و انکار وصىّ و برادر او علىّ بن أبى طالب علیه السّلام ولىّ خدا؛ ثابت داشتند.

سپس آن حضرت فرمود: مردى به امام صادق علیه السّلام عرض کرد: اگر این مردم یهودى از تورات فقط همان که از علماى خود میشنوند نمیدانند بنا بر این راهى جز همان برایشان باقى نمیماند، پس چطور خداوند ایشان را به تقلید کردن و قبول از علماى خود سرزنش نموده، و مگر نه این است که عوام یهود همچون عوام ما تقلید علماى خود می‏کنند؟

حضرت فرمود: میان عوام و علماى ما و عوام و علماى یهود از یک جهت فرق و تفاوت است و از جهتى برابرى.

امّا از جهتى که آن دو با هم برابرند این است که خداوند؛ عوام ما را به تقلید از علماى خود همان طور مذمّت کرده که عوام و علماى یهود را سرزنش،و امّا از جهت افتراق ایشان نه. 

آن مرد گفت: اى زاده رسول خدا، این مطلب را برایم بیان فرمایید.

حضرت علیه السّلام فرمود: بتحقیق عوام یهود صریحاً از کذب علماى خود و اکل حرام و رشوه و تغییر احکام از واجبات آن با شفاعت و عنایت و تملّق و چاپلوسى با خبر بودند وبا تعصّب شدیدى که آنان را از دینشان جدا کرده بود ایشان را شناخته بودند و اینکه‏ آنان هر گاه تعصّب بخرج دهند حقوق همانها که بر ایشان متعصّب می‏شوند زایل میسازند، و اموال را به ناروا دهند، و بخاطر همانها بدیشان ظلم کردند و نیک دانسته بودند که علماى ایشان دست به حرام میبرند و به ناچار با معارف قلوب خود به این نکته پى برده بودند کسى که رفتارش مانند علماى ایشان باشد فاسق است و جایز نیست بخاطر خدا تصدیق شود و نه بعنوان واسطه میان خلق و خدا پس بخاطر اینکه تقلید کسانى را نمودند که آنان را شناخته بودند و افرادى که دانسته بودند؛ قبول خبرشان، و تصدیق حکایتشان، و عمل به مطالبى که به ایشان می‏رسد از افرادى که ندیده‏ اند جایز و روا نیست، و واجب است که به خودشان فرو رفته و در باره امر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نیک بیندیشند چرا که دلائل آن حضرت آشکارتر از آن است که مخفى بماند، و مشهورتر از آن است که برایشان آشکار نگردد. 

و این چنین است عوام امّت ما؛ هر گاه از علماى خود فسق ظاهر، و تعصّب شدید و هجوم بر حطام دنیا و حرام آن را دریافتند، و نیز دیدند آنان به جاى اصلاح طرفداران خود؛ کمر به نابودى ایشان بسته‏ اند، و با اینکه به خوارى و اهانت شایسته‏ ترند مورد احسان و نیکوکارى طرفداران خود واقع می‏شوند در یک چنین اوضاعى هر کدام از عوام ما از چنان فقهایى تقلید کند درست همانند یهودى خواهند بود که مشمول ذمّ خداوند بواسطه تقلید از فقیهانى فاسق خود شدند پس هر فقیهى که مراقب نفسش بوده و حافظ دین خود است و با نفس خود مخالف است و مطیع امر مولى می‏باشد، بر عوام است که از چنین فقیهى تقلید کنند و این شرایط تنها مشمول برخى از فقهاى شیعى می‏گردد نه تمامشان، زیرا از هر که مرتکب عملى قبیح و فاحش همچون فقهاى فاسق عامه  گردد؛ مطلبى که از ما مى‏ گویند را قبول نکنید، و حرمتشان را نگه ندارید، و هر آینه بسیارى از مطالب منقول از ما دستخوش تخلیط شده، زیرا فاسقان گوش به کلام ما مى ‏دهند و از سر جهل تمام آن را تحریف می‏کنند، و از کمى شناختى که دارند مطالب را بر غیر آن مینهند، و جماعت دیگرى نیز از سر عمد بر ما دروغ بندند تا از
حُطام (مالناچیز دنیا وسیله ‏اى بدست آرند تا همان؛ شعله ‏هاى آتش جهنّم را بر ایشان بیفزاید. 

و گروهى از دشمنان مذهب ند که قادر به قدح (سرزنش کردن مذمت نمودن) ما نیستند برخى از علوم صحیح ما را مى‏ آموزند و آن را به شیعیان ما مى ‏رسانند، و از ما نزد دشمنان عیب جویى می ‏کنند، و چندین برابر آن دروغ و چندین برابر آن اکاذیب بر ما مى‏ افزایند که ما از همه آنها پاک و برى‏ هستیم، ولى مع الأسف شیعیان تسلیم ما آن را مى ‏پذیرند بر اینکه آن از علوم و دانش ما است، پس گمراه شده و دیگران را به بیراهه کشند، و زیان و ضرر این افراد بر شیعیان ضعیف ما از لشکر یزید بر حسین بن علىّ علیهما السّلام و أصحاب آن حضرت بیشتر است زیرا آنان هم روح را به تاراج می‏برند و هم اموال را به غارت. و این گروه از علماى سوء ناصبى مذهبى هستند که خود را به ظاهر از مُوالى (دوست داران) ما و دشمن اعداء ما می ‏شمارند، و شکّ و شبهه را برشیعیان ضعیف ما وارد نموده و گمراهشان می‏سازند و مانع ایشان از رسیدن به مقصد حقّ می ‏گردند، البتّه خداى تعالى از قلب هر کدام از این عوام دریابد که او هیچ قصدى جز نگهدارى دین و تعظیم ولىّ خود ندارد این چنین فردى را هرگز در دست افراد ظاهر فریب کافر رها نسازد، بلکه مؤمنى را برایش برانگیزد تا او را به راه صواب (حق) آگاه سازد، سپس خداوند همو را توفیق پذیرش خود سازد، پس خداوند با این کار خیر دنیا و آخرت را براى او جمع می‏کند و براى کسى که او را گمراه نموده لعن دنیا وعذاب آخرت را گرد مى‏ آورد.


سپس فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود:

«اشرار علماى امّتم، همه را از من گمراه مى ‏سازند، دزدان راههاى منتهى به ما میباشند، افرادى که نامهاى ما را بر مخالفانمان می‏نهند، و انداد و همتایانمان را ملقّب به لقب ما می‏سازند بر ایشان صلوات فرستند هر چند به لعن شایسته‏ ترند و ما را لعن می‏کنند در حالى که ما لبریز و غرقه کرامات خداوندى هستیم و با صلوات خداوند و فرشتگان مقرّب بر ما از صلوات ایشان بر خود بى ‏نیاز و مستغنى هستیم»

سپس فرمود: فردى از أمیر المؤمنین علیه السّلام پرسید: بهترین خلق خدا پس از امامان هدایت و چراغهاى تاریکى کیست؟

فرمود: علما؛ البتّه اگر به صلاح رسیده باشند.

پرسید: پس از ابلیس و فرعون و نمرود، و بعد از جماعتى که اسامى شما را بر خود می‏نهند و گروهى که خود را ملقّب به القاب شما می ‏کنند و امکنه شما را تصرّف کرده و در ممالک شما حاکم می ‏شوند؛ اشرار خلق خدا کیانند؟

فرمود: علما وقتى به فساد افتند، اینان اباطیل را ظاهر می ‏سازند و حقایق را کتمان می ‏کنند، و درباره ایشان خداوند فرموده:

«خدا و لعنت‏ کنندگان لعنتشان می ‏کنند. مگر آنان که توبه کردند- بقره: 160 و 159»

منبع:

- تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه السلام ، ص 300
- احتجاج طبرسى ، ج 2 ص 458
- بحار الأنوار ، ج2 ص 88 
- تفسیر البرهان ، ج 1 ص 257 در ذیل آیه 78 – 79 سوره مبارکه بقره

- وسائل الشیعه ج‏27 / 131 / باب

پ.ن:

در ابتدا نتوانستم این حدیث را در نرم افزار جامع الاحادیث پیدا کنم و پس از پیدا کردن حدیث در اینجا منبع آن را بررسی کردم و صحیح بود.


برای مشاهده متن عربی حدیث به ادامه مطلب مراجعه کنید:

تمشک اوجی
۱۴:۰۴۲۲
دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
تمشک اوجی
۱۱:۲۸۲۲
دی

بیاین به جای شعر یک توپ دارم قلقلیه به فرزندانمون این شعر رو یاد بدیم؛

یه دل دارم حیدریه 
عاشقه مولا علیه 
من این دل ونداشتم
از تو بهشت برداشتم
خدا بهم عیدی داد
عشق مولا علی داد


منبع: تلگرام

تمشک اوجی
۲۳:۱۲۲۱
دی
خلاصه ای از یک سخنرانی با موضوع تولی و تبری

به نام خدا

ادیان به بشر کمک میکنند که فکر و احساس ش رو کنترل کند.
همه چیز از  فکر و  حس منتج میشه.
--------
زیارت عاشورا هویت و مانفیست شیعه ست.
--------
اخلاق برای  کنترل  عواطف ست.
اخلاق  مثل آب میمونه که  اگه بهش  جهت داده بشه و  هدایت بشه باعث سر سبزی و آبادانی میشه.
و  گر   هدایت نشه میشه  سیل و سونامی
--------
کسی نمیتونه بگه متدین هست  اما نمیتونه عواطف  ش رو  کنترل کنه.
--------
از ده تا فروع دین دو تاش  تولی و تبری ست.
دین همه ش  حب و بغض ه.
عاشورا همش تولی و تبری ست.
--------
حاضرِ غایب روز عاشورا حضرت علی ع بودند.
یه عده ای بغض علی ع رو داشتند.
یه عده حب  علی ع داشتند و مدافع پسر امام علی ع
--------
دین ما با تبری شروع میشه و بعد سراغ تولی میره
اول ش میگیم لا اله 
اول باید نه بگی به خدایگان دیگر
--------
گاهی میان دین رو  عاشقی و شعر  معرفی میکنند.
مثل کتاب "عاشق شو" که دفتر نشر فرهنگی چاپ کرده. اینها خزعبلاتی بیش نیست.
--------
فروع دین ما:
نماز • روزه • خمس • زکات • حج •جهاد • امر به معروف و نهی از منکر •تولی • تبری

چون تولی و تبری رو در انتها میگند این نشونه کم اهمیتی آن نیست.
--------
نماز بدون تولی و تبری، خم و راست شدنی بیش نیست.
--------
950 سال عمر کنی و نماز بخونی، بدون ولای علی ع هیچ ه. (1)

--------
مدت رسالت پیامبر 23 سال بوده. 23 سال مشقت و سختی. 
اون وقت از طرف خداوند آیه نازل میشه، اگه این کار رو انجام ندی، تمام 23 سال رسالت ت هیچ خواهد بود.
اون کار چیه؟
معرفی امام علی ع به عنوان جانشین و وصی خود در غدیر خم. (2)

ولایت علی  همچون نخِ تسبیح است.

--------
اسلام خاتم ادیان است.
باید دین سلامت خودش را حفظ کند تا خاتم باشد.
سلامت دین را امامت تعیین میکند.
اسلام منهای امامت میشه داعش و القاعده و جبهه نصره.
--------
در کربلا خیلی ها نماز میخواندند، از هر دو لشگر.
نماز ملاک نیست.
در تاریخ پر است از نماز خوان های بی دین.
اون دینی که با نماز شروع میشه و به تولی وتبری خانم میشه، دین است.
--------
پازل اسلام را ولایت کامل میکند.
--------
تولی، بروز خارجی «حبّ فی اللّه» 
تبری، بروز خارجی «بغض فی اللّه» 
--------
خدا میگه: ما دو سینه هیچ کس، دو قلب قرار ندادیم تا با یکی دوست داشته باشه و با دیگری تنفر داشته باشه.
تو یه قلب داری، پس وقتی خدا رو دوست داری، هر چیز غیر خدایی رو از خودت دور کنی.
هر کسی و هر چیزی که از جنس بندگی خداست، باید وارد قلب ت بشه.
هر کسی به مراتبی رسید، دَربون قلب ش بود و قلب ش کاروان سرا نبود.
آیه 4 سوره احزاب رو بخونید.
مَّا جَعَلَ اللَّـهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ...
خدا در درون یک مرد دو قلب قرار نداده...
--------
از مردم کسانی هستند که خدا را تا... دوست دارند.
تا اونجایی که با هوای نفس شون مطابق ت داشته باشه.
اما مومنین خدا رو همواره دوست دارند.
--------
تجلی تولی، سلام است.
تجلی تبری، لعن است.
که هر دو تکلیف دینی ست.
--------
لعن و سُب (فحش) دو تا کلمه متفاوت است.
حتی آیه داریم که بت های آنها رو  فحش ندهید، چون آنها هم به خدای شما فحش میدند.
لعن، اظهار برائت و نفرت و دوری و حفظ فاصله از ستم کار است.
در قرآن آمده:
لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ  (سوره أعراف آیه44)
 أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ  (سوره بقره آیه 159)
آنان را خدا لعنت کرده و لعنت‌کنندگان لعنتشان کنند

سب در قرآن:

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ سوره انعام آیه 108

و آنهایی را که جز خدا می‌خوانند ، دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی (و) به نادانی ، خدا را دشنام خواهند داد .

--------
تولی و تبری، آدم ها رو صرف نظر از زمان و مکان زیر یک چتر قرار میدهد.
تولی و تبری، خیلی معجزه میکند.

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی 12 نهج‌البلاغه به این حقیقت قطعی اشاره فرموده‌اند. پس از پیروزی امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل در سال 36 هجری، یکی از یاران امام گفت: «دوست داشتم برادرم با ما بود و می‌دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد.»

امام(ع) از او پرسید: «آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟ (با ما هم‌عقیده است؟)»

عرض کرد، آری. امام(ع) فرمود: «پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه آن‌هایی که با ما در این نبرد حضور ندارند و در پشت پدران و رحم مادران می‌باشند، ولی با ما هم‌عقیده و هم‌آرمانند، شریکند...»

در واقع هر کس به فعلِ قومی راضی باشه، به همان شکل محشور میشه.
--------
تولی و تبری یه بحث است، ظهور آن یک بحث دیگر. که بستگی به شرایط و زمان دارد.
حتی نماز که از اصول دین هست، در شرایط مختلف به جا آوردن آن مختلف است.
فرضا اگه نمیتونی ایستاده بخونی، نشسته بخون.
در سفر، نماز رو شکسته بخون.
--------
آیه 28 آل عمران درباره تقیه است.
به آن معنی است که یک فرد مسلمان برای نجات جان خود از انجام برخی اعمال پرهیز کند؛ به عنوان نمونه اگر مسلمانی در برابر کفار قرار گیرد وخطر جانی او را تهدید کند می‌تواند مسلمان بودن خویش را پنهان کند. (3)

شان نزول آن درباره عمار یاسر است. (4)

البته تقیه گاهی واجب است و گاهی مکروه و گاهی حرام.
اگه با ابراز دین نفس خودم و دیگری از بین بره، مجبوریم که تقیه کنیم.
اما این به معنی صرف نظر کردن کامل از اون اصل نیست.
مثل این که بگیم چون یه عده نمی تونند روزه بگیرند، کلا بگیم روزه تعطیل.
برخی ها به بهانه وحدت و عدم ایجاد تفرقه، کل قضیه رو منکر میشند.
اگر این طور باشد که اول تفرقه افکن خدا بوده که حق رو از باطل جدا کرده.
--------
برخی ها روی اشخاص دینی بیشتر از خدا تعصب دارند و دست خودشون هم نیست با این که میدونند اشتباه است، اما همچنان ناراحت میشند. پس نباید لعن علنی کرد که طرف ناراحت بشه.
برای مثال، عبدالباقی قرنه الجزایری که مستبصر است، کتاب نوشته در نقد عمر و معاویه.... (5)
. اما با این حال وقتی کسی لعن معاویه رو جلوش بکند ناراحت میشود. چون بزرگ شده با اعتقاد، با این که میدونه اشتباهه.

--------
همان طور که گفته شد:
تولی و تبری یه بحث است، ظهور آن یک بحث دیگر. که بستگی به شرایط و زمان دارد.

برای مثال ایت الله خوئی لعن دشمنان امام علی رو قبول داشتند، اما این حال اجازه میدادند که از وجوهات به آوارگان فلسطینی کمک بشه.
ما با خود اهل سنت مشکلی نداریم، ما با دشمنان امام علی مشکل داریم.
--------
ضمن این که جلسه خصوصی با جلسه اغیار فرق دارد.
عده ای به بهانه وحدت حتی مانع ابراز عقاید شیعه در جمع خصوصی میشوند.
به طوری که بچه شیعه حتی از ماجرای شهادت حضرت زهرا و قاتلین شان  اطلاع ندارد.
در یک مدرسه راهنمایی، مداحی آمد لعن دشمنان امام علی ع را گفت. به این صورت که:
لعن بر اولی. لعن بر دومی. لعن بر سومی.
با گفتن هر قسمت از لعن  دسته ای از بچه ها می خندیدند.
وقتی علت رو جویا شدند، گفتند چون دانش آموز ها فکر میکنند که دارید به معلم های کلاس اول و دوم و سوم لعن میفرستید.
یعنی تا این حد بچه شیعه های ما پرت هستند از ماجرا.
------
شهید شیخ شحاته علاقه زیادی به لعن گفتن داشت.
ازشون پرسیدند چرا این قدر علاقه دارید؟
پاسخ دادند: آیا شما اگه کسی عزیزان ت رو در آتش بیندازه، از دست ش عصبانی نمیشید؟ این که پدر و عمه و اقوام من به خاطر تبعیت از دشمنان امام علی در آتش جهنم قرار میگیرند و تازه  40 سال عمر من را ضایع کرد.

-------
کنیه حضرت محمد ص، ابوالقاسم است.
در حالی که ایشان پسری به اسم قاسم نداشتند.
پیامبر پدر امت هستند و یکی از افراد امت، امام علی ع هستند.
که امام علی ع قاسم و تقسیم کننده بهشت و جهنم هستند.
در واقع ایشان پدرِ قاسم بهشت و جهنم هستند.
برای همین پیامبر لقب ابوالقاسم دارند. (6)

---------
این بود خلاصه ای از مراسم جمعه 17 ربیع الاول سال 93  کوچه دوم.
---------
منابع:
1.
اصل حدیث:
ابوحمزه ثمالی نقل می کند که امام سجاد (ع) در مسجد الحرام از ما سؤال پرسیدند: « أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ أَمَّا أَفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً» 
« با فضیلت ترین بقعه – در مسجد الحرام - کدام است؟ عرض کردیم: خداوند و پیامبرش و فرزند پیامبر بهتر می دانند - یعنی رعایت احترام به بزرگتر- بعد امام فرمودند: برترین بقعه بین رکن - حجرالأسود- و مقام حضرت ابراهیم (ع) است. اگر کسی عمر حضرت نوح داشته باشد، یعنی 950 سال عمر کند و روزهای عمر را روزه بگیرد و شبهای آن را شب زنده داری کند و در میان رکن و مقام بمیرد، بدون اینکه ما را دوست داشته باشد این عبادات برایش فایده ای ندارد. »

2. 
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿٦٧﴾ سوره مائده
ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوی دار که) خدا کافران را (به هیچ راه موفقیتی) راهنمایی نخواهد کرد.

3.
لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّـهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِیرُ ﴿٢٨ سوره  آل عمران﴾
نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند، و هر که چنین کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها (تقیه کنند). و خدا شما را از (عقاب) خود می‌ترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود.

4.
وقتی عمار یاسر در مقابل شکنجه ها تاب مقاومت نیاورد و اظهار کفر کرد و این در حالی بود که پدر و مادرش یاسر و سمیه زیر شکنجه های مشرکان به شهادت رسیده بودند، مشرکان او را آزاد ساخت. عمار نگران و سراسیمه خدمت رسول خدا(ص) رسید که من زیر شکنجه چنین کلماتی بر زبان رانده و اظهار کفر نموده‌ام. این آیه نازل شد که هرکس بعد از ایمان به خدا و رسولش کافر شود گرفتار عقوبت سختی خواهد شد مگر آنکه مجبور شود و قلبش به ایمان مطمئن باشد.

5.

6.
(معانی الأخبار/ج3/ص53 ، علل الشرائع/ج2/ص127، عیون أخبار الرضا/ج2/ ص85

------------
پ.ن:
اگر اشتباهی در نقل مطالب است متوجه نویسنده است و نه سخنران.
چون در حین سخنرانی و با عجله یادداشت برداری شد.
سعی کردم احادیث و آیه هایی که به صورت اشاره در سخنرانی بیان شد را پیدا کنم و از صحت شون مطمئن باشم و به صورت کامل در متن آوردم.

با تشکر
تمشک اوجی




تمشک اوجی
۱۸:۵۵۲۱
دی

کی این شعر رو یادشه؟؟؟


یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میون باغچه مهربونی


می گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری
این بوته یاس من می مونه یادگاری


هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید


هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید


اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه

دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتیشونه


عابرای بی احساس پا گذاشتن روی یاس
ساقه هاشو شکستن آدمای ناسپاس


یاس جوون برگ اون ، تکیه زدش به دیوار
خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار


یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت
پنهون ز نامحرما تو باغ دیگه ای کاشت


هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


دانلود صوت این شعر 


پ.ن:

به قول یکی از دوستان، شاعر و خواننده هر دو ضد وحدت بودند :))


تمشک اوجی
۱۳:۴۵۲۱
دی

بهم گفت:

شما در مسیر حق، ملاکتون فقط این باشه که:

یک هیچ حرفی رو بدون دلیل نپذیرم

هیچ حرفی رو بدون دلیل رد نکنم

وقتی رسیدم با همون دلیل که حرف و سخنی، سخن اهل بیته، مطیع محضش باشم.

همین سه نکته

روزی درس اخلاق امروز بود که قسمت شما هم شد



تمشک اوجی
۰۹:۴۸۲۱
دی

میگم:

به نظرتون چی میشه یه آدم یه روز ی معنوی نصیب  ش میشه.

مخصوصا  روزی  شرکت در یه مجلس یا  جایی؟

میگه:

لطف اهل بیت در درجه اول

باز بودن در دل، به معنای خواست انسان، برای کسب معارف، در درجه دوم

و البته عمل به کارهای درست که باب دریافت توفیق های بعدی رو برای انسان باز میکنه

تمشک اوجی
۰۸:۳۲۲۱
دی

1.

ساعت 4 صبح روز یک شنبه ست .

دارم با یکی از دوست متدین که هم مقلد (کلمه ابداعی خودم) هستیم، چت میکنم.

یهو به یکی سمت از دیوار اتاق م خیره میشم.

یاد دو شب پیش می افتم.

کل دیوار اتاق و روی کمد ها پر از نوشته ست که با فونت درشت نوشتم.

اما اون سمت دیوار هم چنان خالی ه.

شاید بیشتر از 1.5 ساله که قصد دارم چیزی روش  بنویسم اما چیزی به ذهنم نرسید.

تندی از جام پریدم و شروع کردم به نوشتن.

البته چند تا تیکه ش رو از خودم در آوردم.



2.

ساعت 9:30 جمعه شب بود. 

تصمیم گرفتم به اندازه دو ایستگاه مترو پیاده برم.

مغازه ها بسته بود و ماشین هایی هم که گوشه خیابون پارک بود یا توشون کسی نبود یا اگه هم بود به خاطر سرما شیشه ماشین رو  کشیده بودند بالا.

من از  خوشحالی توی  پوست خودم نمی گنجیدم.

بلند بلند برای خودم می خوندم :

به عدد ماهیه قرمز ، عدد ماهی سفید، به عدد سالهای رفته، عدد سال جدید، به عدد هرکى تو دنیا پیرهن قرمز خرید ، به عدد درخت کاج و عدد درخت بید ...

که یهو دیدم یه نفری که توی ماشین پشت رول نشسته بود، سرش رو سمتم چرخوند.

لعنت، توی این  سرما شیشه سمت شاگردش  پایین بود تا نصفه. :|

رفتم پیاده روی اون سمت خیابون و دیگه بقیه ش رو زیر لبی میخوندم و کیف میکردم :))

و هی فکر م یکردم که میشه چه اعداد بزرگی دیگه ای رو گفت. به تعداد  اعشار عدد نِپِر. به تعداد خط های موازی، به تعداد هم خط هایی که از یه نقطه عبور میکنند، به تعداد ستاره ها، به اندازه فاصله زمین تا خورشید ....

اصل شعر رو در ادامه مطلب گذاشتم.

خلاصه 17 ربیع الاول سال 93 برام روز خاصی بود.

3.

محرم سال 92، شب ها می رفتم حرم و وقتی بر میگشتم خونه همه جا خلوت و تاریک بود.

یه قسمتی به اندازه 500 متر رو باید از پیاده رو عریض رد میشدم که یه طرف ش درخت و جوی آب خیلی بزرگ بود (عین خیابون ولی عصر) یه طرف دیگه ش هم دیوارهای آجر سه سانتی بود که با دوربین کنترل میشد و  پرنده هم اونجا پر نمیزد.

مداحی های دل خواه م رو با صدای بلند میخوندم.


کربلا خونمه از چی دل بکنم، حق دارم که بگم با تو هم وطن م.

بارون ه بارون، چشم های گریون. این شب ها گریه عادتم شده.

توی رویاشم، کربلا باشم، برای یکی دو ساعتم شده....


اونم چی سعی میکردم با صدای جواد مقدم بخونم.

و با حتی


به اذن و مدد خالق یکتا، به اذن نبی الله، به اذن علی عالی اعلا، به اذن همه ی عشق، خداوند حیا حضرت زهرا، ....


این یکی هم شور بود و با یه صای مردونه کلفتف باید تند تند خونده میشد.

بعد 2 3 هفته دیگه میتونستم  نفس کشیدن م رو کنترل کنم و یه نفس و بدون تپق بخونم.

تا این که یه شب وسط خوندن یهو حس کردم یه سایه در در فاصله دو متری م رد میشه.

اوه مای گاد.

یه مرد سیاه پوش نسبتا سن دار بود.

از کجا پیداش شده بود؟ وسط اون پیاده رو یه پل داشت :|

معلوم نیست چقدر از راه رو شنونده بوده و دیده من کم نمیارم، خواست مثلا ازم جلو بزنه که متوجه حضورش بشم.

دیگه از اون به بعد نخوندم. حس خوندنم پرید. یه وقت هایی که هوس میکنم، ده بار پشت سرم رو  چک میکنم در  عین خوندن که کسی  نباشه.

خلاصه این طور :)


پ.ن :

اصل دو شعری که من رو  سر ذوق آورد:



تمشک اوجی