تمشک اوجی

می نویسم پس هستم

می نویسم پس هستم

آخرین مطالب
پیوندها

۴۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

۱۴:۰۴۲۲
دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
تمشک اوجی
۱۳:۲۳۲۲
دی

1.دوباره بعد مدت ها شروع کردم به عود روشن کردن.

یادم نمیاد آخرین بار کی بود.

شاید خرداد و تیر یا شاید هم  بهمن 92.

یه زمان حتی می نشستم روبروی عود در حال سوختن و به حرکت دود نگاه میکردم.

میدونم این روزها هم میگذره.

هعی

2. خیلی جالبه.

آدم ها بهت توهین میکنند. له ت میکنند. اشک ت رو در میارند. اما حتی مسئولیت رفتارشون رو هم قبول نمی کنند.

بعد که بهشون می فهمونی که خیلی هم مظلوم و تو سری خور نبودی، در کمال وقاحت میان میگند که خوب کردیم که باهات این طور برخورد کردیم.

یعنی واقعا یه عده فوران شعور هستند.

3.نمیدونم چه مدت میگذره از آخرین باری که پلاس بودم.

کلا از تیر 93 اون اشتیاق زیادم به پلاس از دست رفت.

البته بگم از دیروز دوباره حس ش برگشت و یه عالمه پست به ذهنم رسید.

اما گفتم بزار نبودن م رو ادامه بدم ببینم اصلا کسی متوجه میشه :)

از دیروز تا الان دو نفر خبر گرفتند که کجایی؟ :)

واقعا از محیط پلاس خیلی چیزها یاد گرفتم.

4. چند مدت پیش یکی بهم گفت که خوب مینویسی.

اما خوبه به نوشتن ت جهت بدی. اگه یه مدت در یه حوزه خاص مطالعه داشته باشی، پیشرفت چشمگیری خواهی داشت.

تصمیم گرفته بودم در زمینه تفسیر کار کنم. اما الان زدم به فاز سخنرانی گوش دادن و استخراج خلاصه هاش.

دارم فکر میکنم اگه روزی یک ساعت سخنرانی گوش بدم در طی سال میشه 365 ساعت.

مخصوصا که چند تا سخنران خوب پیدا کردم.

هر چند که تایپ خلاصه ها گاهی 2 3 ساعت وقت میبره. مخصوصا اگه بخوام منابع دقیق رو پیدا کنم و به حرف های سخنران بسنده نکنم.

5. کلاس های یاسین داره شروع میشه.

امیدوارم که استارت خوبی باشه برای طی طریق.

6. چند شب پیش به یکی گفتم:

پیامبر دین ش رو به تمام مردم عرضه کرد. نگفت اونهایی که از طبقه خاصی هستند. نگفت اشراف. نگفت سفید پوستان. نگفت ثروتمندان.

حضرت فرمودند هر کسی تشنه حقیقت است بیاد تا سیراب ش کنم.

دیشب بهم گفتند که رضایت نامه از طرف پدر لازمه.

خندیدم و گفتم اگه قرار به رضایت نامه داشتن از طرف والدین بود که خیلی از مسلمانان زمان پیامبر نمی تونستند مسلمان بشند.

کما این که آیه داریم به پدر و مادرتون احترام بگذارید، مگر این که مانع رفتن به مسیر حق و عبادت خدا بشند.

خب این یعنی خیلی ها خانواده شون مخالف بودند.

دارم به این  فکر میکنم که همین ایده پیاده کردن سخنرانی ها خیلی خوبه.

بماند که کلا از بچگی از باندبازی و تریپ پدر خوانده و طبقه بندی افراد خوشم نمیومد.

یادمه از آیت الله بهجت یه کلیپ دیده بودم با این مضمون:

به هر آنچه از دین بلدید عمل کنید، خود خدا در های جدیدی را براتون باز میکنه.

و مسلما ما هم خدایی داریم.

7. این روزها بیشتر  زمانم در اپلیکیشن موبایلی میگذره.

یه مدت که شب ها سه تایی حرف میزدیم و خیلی خوب بود اما باید قطع میشد. ادامه دادن ش صحیح نبود.

دلم برای حرف زدن با حسنا تنگ شده....

به این  فکر میکنم که خیلی از وبلاگ نویس ها یا بچه های پلاس که کمتر می نویسند شاید دلیل ش این باشه که درگیر اپلیکیشن های موبایلی ند.

خب  خیلی کیف میده با یه عده معدود از دوستان چت کنی و دور هم باشید و تبادل اطلاعات مذهبی داشته باشید، تا بیایی توی فرضا پلاس بنویسی و 4 تا اتئیست بیان بهت گیر بدند یا حتی بهت بگند ارزشی.

8. این روزها هم میگذره.

البته میدونم که همتی باید تا تمام بشه.

خستم.

میدونم که باید تمام بشه و مطمئنم دیگه این راه رو ادامه نمیدم.

13 سال پیش باید راهی رو میرفتم که ...

بگذریم.

امیدوارم خدا توفیق بده که بتونم در مسیرش حرکت کنم.

آمین یا رب العالمین.

تمشک اوجی
۱۱:۲۸۲۲
دی

بیاین به جای شعر یک توپ دارم قلقلیه به فرزندانمون این شعر رو یاد بدیم؛

یه دل دارم حیدریه 
عاشقه مولا علیه 
من این دل ونداشتم
از تو بهشت برداشتم
خدا بهم عیدی داد
عشق مولا علی داد


منبع: تلگرام

تمشک اوجی
۲۳:۱۲۲۱
دی
خلاصه ای از یک سخنرانی با موضوع تولی و تبری

به نام خدا

ادیان به بشر کمک میکنند که فکر و احساس ش رو کنترل کند.
همه چیز از  فکر و  حس منتج میشه.
--------
زیارت عاشورا هویت و مانفیست شیعه ست.
--------
اخلاق برای  کنترل  عواطف ست.
اخلاق  مثل آب میمونه که  اگه بهش  جهت داده بشه و  هدایت بشه باعث سر سبزی و آبادانی میشه.
و  گر   هدایت نشه میشه  سیل و سونامی
--------
کسی نمیتونه بگه متدین هست  اما نمیتونه عواطف  ش رو  کنترل کنه.
--------
از ده تا فروع دین دو تاش  تولی و تبری ست.
دین همه ش  حب و بغض ه.
عاشورا همش تولی و تبری ست.
--------
حاضرِ غایب روز عاشورا حضرت علی ع بودند.
یه عده ای بغض علی ع رو داشتند.
یه عده حب  علی ع داشتند و مدافع پسر امام علی ع
--------
دین ما با تبری شروع میشه و بعد سراغ تولی میره
اول ش میگیم لا اله 
اول باید نه بگی به خدایگان دیگر
--------
گاهی میان دین رو  عاشقی و شعر  معرفی میکنند.
مثل کتاب "عاشق شو" که دفتر نشر فرهنگی چاپ کرده. اینها خزعبلاتی بیش نیست.
--------
فروع دین ما:
نماز • روزه • خمس • زکات • حج •جهاد • امر به معروف و نهی از منکر •تولی • تبری

چون تولی و تبری رو در انتها میگند این نشونه کم اهمیتی آن نیست.
--------
نماز بدون تولی و تبری، خم و راست شدنی بیش نیست.
--------
950 سال عمر کنی و نماز بخونی، بدون ولای علی ع هیچ ه. (1)

--------
مدت رسالت پیامبر 23 سال بوده. 23 سال مشقت و سختی. 
اون وقت از طرف خداوند آیه نازل میشه، اگه این کار رو انجام ندی، تمام 23 سال رسالت ت هیچ خواهد بود.
اون کار چیه؟
معرفی امام علی ع به عنوان جانشین و وصی خود در غدیر خم. (2)

ولایت علی  همچون نخِ تسبیح است.

--------
اسلام خاتم ادیان است.
باید دین سلامت خودش را حفظ کند تا خاتم باشد.
سلامت دین را امامت تعیین میکند.
اسلام منهای امامت میشه داعش و القاعده و جبهه نصره.
--------
در کربلا خیلی ها نماز میخواندند، از هر دو لشگر.
نماز ملاک نیست.
در تاریخ پر است از نماز خوان های بی دین.
اون دینی که با نماز شروع میشه و به تولی وتبری خانم میشه، دین است.
--------
پازل اسلام را ولایت کامل میکند.
--------
تولی، بروز خارجی «حبّ فی اللّه» 
تبری، بروز خارجی «بغض فی اللّه» 
--------
خدا میگه: ما دو سینه هیچ کس، دو قلب قرار ندادیم تا با یکی دوست داشته باشه و با دیگری تنفر داشته باشه.
تو یه قلب داری، پس وقتی خدا رو دوست داری، هر چیز غیر خدایی رو از خودت دور کنی.
هر کسی و هر چیزی که از جنس بندگی خداست، باید وارد قلب ت بشه.
هر کسی به مراتبی رسید، دَربون قلب ش بود و قلب ش کاروان سرا نبود.
آیه 4 سوره احزاب رو بخونید.
مَّا جَعَلَ اللَّـهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ...
خدا در درون یک مرد دو قلب قرار نداده...
--------
از مردم کسانی هستند که خدا را تا... دوست دارند.
تا اونجایی که با هوای نفس شون مطابق ت داشته باشه.
اما مومنین خدا رو همواره دوست دارند.
--------
تجلی تولی، سلام است.
تجلی تبری، لعن است.
که هر دو تکلیف دینی ست.
--------
لعن و سُب (فحش) دو تا کلمه متفاوت است.
حتی آیه داریم که بت های آنها رو  فحش ندهید، چون آنها هم به خدای شما فحش میدند.
لعن، اظهار برائت و نفرت و دوری و حفظ فاصله از ستم کار است.
در قرآن آمده:
لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ  (سوره أعراف آیه44)
 أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ  (سوره بقره آیه 159)
آنان را خدا لعنت کرده و لعنت‌کنندگان لعنتشان کنند

سب در قرآن:

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ سوره انعام آیه 108

و آنهایی را که جز خدا می‌خوانند ، دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی (و) به نادانی ، خدا را دشنام خواهند داد .

--------
تولی و تبری، آدم ها رو صرف نظر از زمان و مکان زیر یک چتر قرار میدهد.
تولی و تبری، خیلی معجزه میکند.

امیرالمؤمنین(ع) در خطبه‌ی 12 نهج‌البلاغه به این حقیقت قطعی اشاره فرموده‌اند. پس از پیروزی امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل در سال 36 هجری، یکی از یاران امام گفت: «دوست داشتم برادرم با ما بود و می‌دید که چگونه خدا تو را بر دشمنانت پیروز کرد.»

امام(ع) از او پرسید: «آیا فکر و دل برادرت با ما بود؟ (با ما هم‌عقیده است؟)»

عرض کرد، آری. امام(ع) فرمود: «پس او هم در این جنگ با ما بود، بلکه آن‌هایی که با ما در این نبرد حضور ندارند و در پشت پدران و رحم مادران می‌باشند، ولی با ما هم‌عقیده و هم‌آرمانند، شریکند...»

در واقع هر کس به فعلِ قومی راضی باشه، به همان شکل محشور میشه.
--------
تولی و تبری یه بحث است، ظهور آن یک بحث دیگر. که بستگی به شرایط و زمان دارد.
حتی نماز که از اصول دین هست، در شرایط مختلف به جا آوردن آن مختلف است.
فرضا اگه نمیتونی ایستاده بخونی، نشسته بخون.
در سفر، نماز رو شکسته بخون.
--------
آیه 28 آل عمران درباره تقیه است.
به آن معنی است که یک فرد مسلمان برای نجات جان خود از انجام برخی اعمال پرهیز کند؛ به عنوان نمونه اگر مسلمانی در برابر کفار قرار گیرد وخطر جانی او را تهدید کند می‌تواند مسلمان بودن خویش را پنهان کند. (3)

شان نزول آن درباره عمار یاسر است. (4)

البته تقیه گاهی واجب است و گاهی مکروه و گاهی حرام.
اگه با ابراز دین نفس خودم و دیگری از بین بره، مجبوریم که تقیه کنیم.
اما این به معنی صرف نظر کردن کامل از اون اصل نیست.
مثل این که بگیم چون یه عده نمی تونند روزه بگیرند، کلا بگیم روزه تعطیل.
برخی ها به بهانه وحدت و عدم ایجاد تفرقه، کل قضیه رو منکر میشند.
اگر این طور باشد که اول تفرقه افکن خدا بوده که حق رو از باطل جدا کرده.
--------
برخی ها روی اشخاص دینی بیشتر از خدا تعصب دارند و دست خودشون هم نیست با این که میدونند اشتباه است، اما همچنان ناراحت میشند. پس نباید لعن علنی کرد که طرف ناراحت بشه.
برای مثال، عبدالباقی قرنه الجزایری که مستبصر است، کتاب نوشته در نقد عمر و معاویه.... (5)
. اما با این حال وقتی کسی لعن معاویه رو جلوش بکند ناراحت میشود. چون بزرگ شده با اعتقاد، با این که میدونه اشتباهه.

--------
همان طور که گفته شد:
تولی و تبری یه بحث است، ظهور آن یک بحث دیگر. که بستگی به شرایط و زمان دارد.

برای مثال ایت الله خوئی لعن دشمنان امام علی رو قبول داشتند، اما این حال اجازه میدادند که از وجوهات به آوارگان فلسطینی کمک بشه.
ما با خود اهل سنت مشکلی نداریم، ما با دشمنان امام علی مشکل داریم.
--------
ضمن این که جلسه خصوصی با جلسه اغیار فرق دارد.
عده ای به بهانه وحدت حتی مانع ابراز عقاید شیعه در جمع خصوصی میشوند.
به طوری که بچه شیعه حتی از ماجرای شهادت حضرت زهرا و قاتلین شان  اطلاع ندارد.
در یک مدرسه راهنمایی، مداحی آمد لعن دشمنان امام علی ع را گفت. به این صورت که:
لعن بر اولی. لعن بر دومی. لعن بر سومی.
با گفتن هر قسمت از لعن  دسته ای از بچه ها می خندیدند.
وقتی علت رو جویا شدند، گفتند چون دانش آموز ها فکر میکنند که دارید به معلم های کلاس اول و دوم و سوم لعن میفرستید.
یعنی تا این حد بچه شیعه های ما پرت هستند از ماجرا.
------
شهید شیخ شحاته علاقه زیادی به لعن گفتن داشت.
ازشون پرسیدند چرا این قدر علاقه دارید؟
پاسخ دادند: آیا شما اگه کسی عزیزان ت رو در آتش بیندازه، از دست ش عصبانی نمیشید؟ این که پدر و عمه و اقوام من به خاطر تبعیت از دشمنان امام علی در آتش جهنم قرار میگیرند و تازه  40 سال عمر من را ضایع کرد.

-------
کنیه حضرت محمد ص، ابوالقاسم است.
در حالی که ایشان پسری به اسم قاسم نداشتند.
پیامبر پدر امت هستند و یکی از افراد امت، امام علی ع هستند.
که امام علی ع قاسم و تقسیم کننده بهشت و جهنم هستند.
در واقع ایشان پدرِ قاسم بهشت و جهنم هستند.
برای همین پیامبر لقب ابوالقاسم دارند. (6)

---------
این بود خلاصه ای از مراسم جمعه 17 ربیع الاول سال 93  کوچه دوم.
---------
منابع:
1.
اصل حدیث:
ابوحمزه ثمالی نقل می کند که امام سجاد (ع) در مسجد الحرام از ما سؤال پرسیدند: « أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ أَمَّا أَفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً» 
« با فضیلت ترین بقعه – در مسجد الحرام - کدام است؟ عرض کردیم: خداوند و پیامبرش و فرزند پیامبر بهتر می دانند - یعنی رعایت احترام به بزرگتر- بعد امام فرمودند: برترین بقعه بین رکن - حجرالأسود- و مقام حضرت ابراهیم (ع) است. اگر کسی عمر حضرت نوح داشته باشد، یعنی 950 سال عمر کند و روزهای عمر را روزه بگیرد و شبهای آن را شب زنده داری کند و در میان رکن و مقام بمیرد، بدون اینکه ما را دوست داشته باشد این عبادات برایش فایده ای ندارد. »

2. 
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ ۖ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ﴿٦٧﴾ سوره مائده
ای پیغمبر، آنچه از خدا بر تو نازل شد (به خلق) برسان که اگر نرسانی تبلیغ رسالت و اداء وظیفه نکرده‌ای، و خدا تو را از (شر) مردمان محفوظ خواهد داشت، (و دل قوی دار که) خدا کافران را (به هیچ راه موفقیتی) راهنمایی نخواهد کرد.

3.
لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّـهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَیُحَذِّرُکُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِیرُ ﴿٢٨ سوره  آل عمران﴾
نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند، و هر که چنین کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها (تقیه کنند). و خدا شما را از (عقاب) خود می‌ترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود.

4.
وقتی عمار یاسر در مقابل شکنجه ها تاب مقاومت نیاورد و اظهار کفر کرد و این در حالی بود که پدر و مادرش یاسر و سمیه زیر شکنجه های مشرکان به شهادت رسیده بودند، مشرکان او را آزاد ساخت. عمار نگران و سراسیمه خدمت رسول خدا(ص) رسید که من زیر شکنجه چنین کلماتی بر زبان رانده و اظهار کفر نموده‌ام. این آیه نازل شد که هرکس بعد از ایمان به خدا و رسولش کافر شود گرفتار عقوبت سختی خواهد شد مگر آنکه مجبور شود و قلبش به ایمان مطمئن باشد.

5.

6.
(معانی الأخبار/ج3/ص53 ، علل الشرائع/ج2/ص127، عیون أخبار الرضا/ج2/ ص85

------------
پ.ن:
اگر اشتباهی در نقل مطالب است متوجه نویسنده است و نه سخنران.
چون در حین سخنرانی و با عجله یادداشت برداری شد.
سعی کردم احادیث و آیه هایی که به صورت اشاره در سخنرانی بیان شد را پیدا کنم و از صحت شون مطمئن باشم و به صورت کامل در متن آوردم.

با تشکر
تمشک اوجی




تمشک اوجی
۱۸:۵۵۲۱
دی

کی این شعر رو یادشه؟؟؟


یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی

نهالی کاشت میون باغچه مهربونی


می گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری
این بوته یاس من می مونه یادگاری


هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید


هر روز غروب عطر یاس تو کوچه ها می پیچید
میون کوچه باغا ، بوی خدا می پیچید


اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه

دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتیشونه


عابرای بی احساس پا گذاشتن روی یاس
ساقه هاشو شکستن آدمای ناسپاس


یاس جوون برگ اون ، تکیه زدش به دیوار
خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار


یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت
پنهون ز نامحرما تو باغ دیگه ای کاشت


هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


هزار ساله کوچه ها پر میشه از عطر یاس
اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


دانلود صوت این شعر 


پ.ن:

به قول یکی از دوستان، شاعر و خواننده هر دو ضد وحدت بودند :))


تمشک اوجی
۱۳:۴۵۲۱
دی

بهم گفت:

شما در مسیر حق، ملاکتون فقط این باشه که:

یک هیچ حرفی رو بدون دلیل نپذیرم

هیچ حرفی رو بدون دلیل رد نکنم

وقتی رسیدم با همون دلیل که حرف و سخنی، سخن اهل بیته، مطیع محضش باشم.

همین سه نکته

روزی درس اخلاق امروز بود که قسمت شما هم شد



تمشک اوجی
۰۹:۴۸۲۱
دی

میگم:

به نظرتون چی میشه یه آدم یه روز ی معنوی نصیب  ش میشه.

مخصوصا  روزی  شرکت در یه مجلس یا  جایی؟

میگه:

لطف اهل بیت در درجه اول

باز بودن در دل، به معنای خواست انسان، برای کسب معارف، در درجه دوم

و البته عمل به کارهای درست که باب دریافت توفیق های بعدی رو برای انسان باز میکنه

تمشک اوجی
۰۸:۳۲۲۱
دی

1.

ساعت 4 صبح روز یک شنبه ست .

دارم با یکی از دوست متدین که هم مقلد (کلمه ابداعی خودم) هستیم، چت میکنم.

یهو به یکی سمت از دیوار اتاق م خیره میشم.

یاد دو شب پیش می افتم.

کل دیوار اتاق و روی کمد ها پر از نوشته ست که با فونت درشت نوشتم.

اما اون سمت دیوار هم چنان خالی ه.

شاید بیشتر از 1.5 ساله که قصد دارم چیزی روش  بنویسم اما چیزی به ذهنم نرسید.

تندی از جام پریدم و شروع کردم به نوشتن.

البته چند تا تیکه ش رو از خودم در آوردم.



2.

ساعت 9:30 جمعه شب بود. 

تصمیم گرفتم به اندازه دو ایستگاه مترو پیاده برم.

مغازه ها بسته بود و ماشین هایی هم که گوشه خیابون پارک بود یا توشون کسی نبود یا اگه هم بود به خاطر سرما شیشه ماشین رو  کشیده بودند بالا.

من از  خوشحالی توی  پوست خودم نمی گنجیدم.

بلند بلند برای خودم می خوندم :

به عدد ماهیه قرمز ، عدد ماهی سفید، به عدد سالهای رفته، عدد سال جدید، به عدد هرکى تو دنیا پیرهن قرمز خرید ، به عدد درخت کاج و عدد درخت بید ...

که یهو دیدم یه نفری که توی ماشین پشت رول نشسته بود، سرش رو سمتم چرخوند.

لعنت، توی این  سرما شیشه سمت شاگردش  پایین بود تا نصفه. :|

رفتم پیاده روی اون سمت خیابون و دیگه بقیه ش رو زیر لبی میخوندم و کیف میکردم :))

و هی فکر م یکردم که میشه چه اعداد بزرگی دیگه ای رو گفت. به تعداد  اعشار عدد نِپِر. به تعداد خط های موازی، به تعداد هم خط هایی که از یه نقطه عبور میکنند، به تعداد ستاره ها، به اندازه فاصله زمین تا خورشید ....

اصل شعر رو در ادامه مطلب گذاشتم.

خلاصه 17 ربیع الاول سال 93 برام روز خاصی بود.

3.

محرم سال 92، شب ها می رفتم حرم و وقتی بر میگشتم خونه همه جا خلوت و تاریک بود.

یه قسمتی به اندازه 500 متر رو باید از پیاده رو عریض رد میشدم که یه طرف ش درخت و جوی آب خیلی بزرگ بود (عین خیابون ولی عصر) یه طرف دیگه ش هم دیوارهای آجر سه سانتی بود که با دوربین کنترل میشد و  پرنده هم اونجا پر نمیزد.

مداحی های دل خواه م رو با صدای بلند میخوندم.


کربلا خونمه از چی دل بکنم، حق دارم که بگم با تو هم وطن م.

بارون ه بارون، چشم های گریون. این شب ها گریه عادتم شده.

توی رویاشم، کربلا باشم، برای یکی دو ساعتم شده....


اونم چی سعی میکردم با صدای جواد مقدم بخونم.

و با حتی


به اذن و مدد خالق یکتا، به اذن نبی الله، به اذن علی عالی اعلا، به اذن همه ی عشق، خداوند حیا حضرت زهرا، ....


این یکی هم شور بود و با یه صای مردونه کلفتف باید تند تند خونده میشد.

بعد 2 3 هفته دیگه میتونستم  نفس کشیدن م رو کنترل کنم و یه نفس و بدون تپق بخونم.

تا این که یه شب وسط خوندن یهو حس کردم یه سایه در در فاصله دو متری م رد میشه.

اوه مای گاد.

یه مرد سیاه پوش نسبتا سن دار بود.

از کجا پیداش شده بود؟ وسط اون پیاده رو یه پل داشت :|

معلوم نیست چقدر از راه رو شنونده بوده و دیده من کم نمیارم، خواست مثلا ازم جلو بزنه که متوجه حضورش بشم.

دیگه از اون به بعد نخوندم. حس خوندنم پرید. یه وقت هایی که هوس میکنم، ده بار پشت سرم رو  چک میکنم در  عین خوندن که کسی  نباشه.

خلاصه این طور :)


پ.ن :

اصل دو شعری که من رو  سر ذوق آورد:



تمشک اوجی
۱۸:۵۰۲۰
دی

یکی از دوستان مقیم لندن بود.
تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.
راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟ 
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. 
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . 
فردا خدمت می رسیم!
میگفت وقتی این حرفو ازش شنیدم تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . 
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم.

" مردم را با عمل خود به اسلام دعوت کنیم نه با زور "

تمشک اوجی
۱۵:۴۹۲۰
دی

ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ "ﻧﻤﺎﺯ " ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻔﺮ، ﺫﻭﻕ ﻧﻤﯽﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ !
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮐﻌﺖ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﯿﻒ ﻧﺪﺍﺷﺖ !
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻤﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
"ﺧﻼﺹ " ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﮑﺮ !!

ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﻼﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭ !

ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ !!


ﻧﻪ


ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ "ﻧﻤﺎﺯ " ﻧﯿﺴﺖ


ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ "ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﻗﻮﯼ " ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﭘﻠﺸﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﻣﯽ ﺷﺪ " ﮐﯿﻤﯿﺎ " ﻭ ﻣﺲ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﻼ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻞ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﺭﻭ، ﻣﯽ ﺷﺪ
ﻣﺮﻫﻢ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﺪ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻌﺎﺩﮔﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ....
ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺨﺎﻭﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ،
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.
ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻢ،

 


"ﻧﻤﺎﺯ " ﺷﻮﺩ .... ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ !

تمشک اوجی